هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
اشوزرتشت از مزدا میپرسد:
«ای مزدا کی راستی و پاکی و پارسایی،
و کشوری پر از کشتزارهای گسترده همراه با خانمان خوب وآباد
پدیدار خواهد شد ؟…»
من یک زرتشتی مزدا پرست هستم. با آگاهی، بینش و خرد خود دینام را انتخاب کردهام. از خداوند سپاسگزارم که راه راست را به من نشان داد. دانش، چراغ راهم شد تا شناخت خود را کامل کنم و باورم را بر پایههای استوار اندیشههای اهورایی بنا نهم. با کنجکاوی، بیشتر و بیشتر جستم تا سرانجام «اندیشهی نیک، گفتار نیک و کردار نیک» را برگزیدم.
اهورامزدا – خداوند جان وخرد – را میپرستم. آفریدههای او را ستایش میکنم. به در گاهش نماز میبرم و از او میخواهم تا یاریام کند که تندرست، شاد و برای دیگران سودمند باشم. برای آبادی و سربلندی سرزمینم از هیچ کوششی دریغ نورزم. به انسان، طبیعت و هرآنچه را که او آفریده، با دیدهی احترام بنگرم.
با اهریمن درون و بیرون به مبارزه برمیخیزم و معتقدم که سرانجام پیروزی ازآن راستی است و دروغ در قعر جهنم، به گور خواهد رفت و نور اهورایی سراسر زندگی را فرا خواهد گرفت.
به وظیفههای انسانی، اجتماعی و دینیام آگاهم و از درگاه خداوند یکتا و بیهمتا میخواهم که یاریام کند تا به آنها رفتار کنم، چرا که راه رستگاری همانا ایمان اندیشمندانه و انجام کردارهای اهورایی است.
برابری همهی مردم و آزادی گزینش از پایههای دین زرتشتی است. به برابری ایمان دارم و ارزش آزادی را درک میکنم. در اوستای روزانه که میخوانم همهی نیکان و وهان (بهترینهای) هفت کشور زمین (جهان) را میستایم و آرزو میکنم با همه نیک منشان همازور شوم.
باور دارم آب، باد (هوا)، خاک و آتش را باید پاک نگه دارم. باور دارم زن و مرد برابرند، خانواده ارج ویژهای دارد، سلامت جامعه در گرو سلامت خانواده و این مهم نتیجهی برابری و حقوق مساوی زن ومرد است.
دانش را دوست دارم وآن را دوست و در خدمت بشر برای پیشرفت میبینم. شادمانیام این است که دیگران را آگاه گردانم. هر بار که سرود اشم وهو را میخوانم به خود میبالم که پیامبرم گفته: «خرسندی و خوشبختی از آن کسی است که خواهان خوشبختی دیگران باشد».
اشوزرتشت به من گفته: «دانا نیک را برمیگزیند و نادان بد را» نیکی آن است که خردمند با اندیشهی نیک برمیگزیند، و نادان به سبب جهلاش از آن بیبهره است. جهل ونادانی نابود شدنی است. اگر دانش مینویی را گسترش دهم، جهل و جنگ و جدایی و فقر از زندگی دور خواهد شد و به جای آن نیکویی و پرباری خواهد نشست، پس میکوشم در راه آموختن وآموزش دادن. چرا که میدانم انسانها اگر دانا شوند، توانا خواهند شد.
کار را دوست دارم. ثروت و سرمایهی واقعی کار است. زندگی بیکار به مانند انسان بی روح است. سازندگی و آبادانی در پی کاری که همراه با عشق و علاقه باشد، میآید. کار را شادی آفرین میدانم. به کارم عشق میورزم. و سربلندم که از دسترنج خود زندگی همراه با آرامشی دارم و بی هیچ زیادهخواهی و از راه صرفه جویی به ناتوانان و بینوایان هم کمک میکنم.
من ایرانی زرتشتیام. میهنم را دوست دارم و در آبادانی و سرافرازیاش از هیچ کوشش و فداکاری دریغ نمیورزم، حتا حاضرم جانم را در راه وطن بدهم. همهی هممیهنانم را با هر دین و آیینی دوست دارم. فرهنگ ایرانی را که برخاسته از هوش و اخلاق ایرانی است، با جان ودل پذیرفتهام و بر این باورم که این فرهنگ – همانگونه که در زمان کوروش جهانی شد – اکنون نیز این قابلیت را دارد.
همهی این ویژگیهای اخلاقی را از پیامهای اشوزرتشت یاد گرفتهام.
گونههای گوناگون نابسامانیها، رنجها و سختیها را به جان خریدم به امید روزگار نیک و زندگی بهتر و میدانم که به آن خواهم رسید.
اگر تاریخ را بخوانید می بینید که بسیار سختی کشیدهام، ولی به طور معجزهآسایی بر جای هستم و در شگفتم از این که چگونه هنوز زندهام! این زندگی بیگمان به سادگی به دست نیامده. امروز که بشریت پیشرفتهای چشمگیری کرده و داناییاش بیشتر شده، من هم حق دارم بهترینها را بخواهم. حق دارم که از باورهایم دفاع کنم، حق دارم که به سبب داشتن دین زرتشتی به من توهین نشود. حق دارم که «حیوان» نامیده نشوم!
آیا سزوار است چنین اهانت بزرگی به من بشود؟ برای چه؟…
باورهایم را دوست دارم و به آن عشق میورزم. دلم نمیخواهد کسی به اعتقادهایم ناسزا بگوید و توهین کند. همان طور که من به اندیشه و باور دیگران احترام میکنم، دوست دارم نزد دیگران عزت و ارج داشته باشم، تنها برای انسان بودنم نه برای تفکراتم، گر چه تفکراتم هم قابل احتراماند. از اینکه مورد تهمت وتحقیر قرار گیرم – مانند همهی انسانهای دیگر – آزرده و دلگیر میشوم. خشمگین میشوم. وتنها با نوشتن و گفتگو از خود دفاع میکنم، و آرزو دارم خداوند به تمام انسانها توانایی درک آزادی اندیشه و عقیده را عنایت بفرماید.
در شگفتم و در اندیشه که چگونه یک انسان، به خود اجازه میدهد تا بدون فکر کردن، هر آنچه را که خود نمیپسندد، ناروا بداند و گفتههایی بر زبان جاری سازد که در شان آیین او نیست!
آیا ناسزاگو خود انتظار شنیدن چنین حرفهایی را دارد؟ آیا او حق دارد اینگونه بیمحابا و بدون نگاه به انسانهای اطرافش هر چه خواست بگوید؟ البته که نه.
4 پاسخ
ای کاش تمام زرتشتی ها مثل نوشنار بالا رفتار میکردن من خانم انسان نمایی سراغ دارم که بدون در نظر گرفتن خدا هرچه خواست و به راحتی دلم رو شکست خداوند هیچوقت از این زن نگذرد و خاریش رو با چشمانم ببینم.
با درود بر استاد بوذرجمهر پرخیده و تارنمای امرداد: بسیار عالی نکته ها را بیان کردید. ایکاش تمام ما زرتشتیان بلکه تمام ملت ایران این نکته ها را انجام دهیم.
با بهترین درودها ، میترا گرامی با جمله اخرت کار را خراب کردی !! مگر "«خرسندی و خوشبختی از آن کسی است که خواهان خوشبختی دیگران باشد».را قبول نداری ؟ گذشت کن و برایش ارزوی خوب کن و ببین چقدر راحت میشوی.
سپاس
من نمیدانم چه کسی شما را حیوان نامیده و به چه دلیل اما قبول کنیم که وقتی به دین و مذهب میرسد اطلاعات ما از یکدیگر بسیار کم است. به امید شادی و عاقبت به خیری همگی.