دیدارگاه سپندینه پیرنارکی در فاصله حدود 60 کیلومتری جنوب خاوری(:شرقی) شهر یزد و در بیستوسه کیلومتری باختر(:غرب) شهر مهریز قرار دارد. هر سال بین روزهای مهر ایزد تا ورهرام ایزد (دوازدهم تا شانزدهم امردادماه) زرتشتیان از این مکان سپندینه دیدن میکنند. این دیدارگاه درست در پای دیواره گسل نارکی بهوجود آمده است که خود یکی از شوندهای(:دلایل) پیدایش چشمه در این مکان است. پیدایش این پیرانگاه یا دیدارگاه شاید در ریشه با مکانهای نیایشی باستانی ایزد مهر بستگی داشته باشد. خود واژه مهریز نیز همبستگی این شهر را با فرهنگ و ارزش آیین مهری(میتراییسم) و سابقه تاریخی آن را دست کم تا دوره اشکانی نشان میدهد. در مجاورت چشمه غربال بیز از روستای مدوار مهریز، آثار باستانی پیش از هخامنشی تا اشکانی کشف شده است که نشان میدهد این محدوده حتی بسیار پیشتر از اشکانی نیز ارزش سکونتی، کشاورزی، صنعتی(معادن آهن رگهای و کورههای سلاح سازی)، و نیایشی(کشف شواهدی از ساختار نیایشگاهی بازسازی شده) داشته است. این چشمه و یک دریاچه موضعی کوچک در کنار آن زمانی مکان مناسبی برای سکونت انسانهای باستانی بوده است که تا پیر نارکی حدود 25 کیلومتر فاصله دارد. در سال 1382 خورشیدی آثاری از آرامگاه بزرگ دوره اشکانی از محدوده چشمه غربال بیز کشف شد که تعداد بیش از پنجاه آرامگاه را در بر داشت. هر تک آرامگاه، به صورت تخته سنگی درست شده بود یعنی گرداگرد هر جسد تخته سنگهایی عمودی قرار داشت و در کنار جسد یک ظرف سفالی و بر گردن و دست برخی اجساد زن یک گردنبند ساده(از سنگ ژیپس یا کوارتز) و دستبند از نخ روده گوسفند و ژیپس یافت شده بود. شوربختانه چند ماه بعد از برداشتن عکسها، بیشتر این آرامگاهها به دست ساکنان محلی به شوندهای ویژه، تخریب و اسکلتها خرد شده بودند!! این دادهها و اطلاعات را به شوند مطالعه ژئومورفولوژی این محدوده یافته بودم. به نظر میرسد میان پیدایش دیدارگاه یا پیرانگاه نارکی و وجود شواهد باستانشناسی ماقبل ساسانی باید وابستگیهایی وجود داشته باشد که شایان پژوهش دقیقتر است.
نگاره کوزه سفالهای خرد شده از قرنهای گوناگون پیش و پس از دوره اسلامی که با کمال شوربختی در برخی چالههای نزدیک چشمه غربال بیز(مدوار، مهریز) انباشته شده بود
نگارهای از گسل نارکی درست در کنار خیلههای پیر. صخرههای ریزشی و مواد لغزشی اطراف مکان پیرانگاه را پر کرده است.
6744
4 پاسخ
برخی از زرتشتیان درباور ترادادی (سنتی) خود، نیایشگاه های شش گانه خود در یزد را به یکی از دختر ها ، کنیزان و همراهان یزدگرد ساسانی نسبت می دهند که پس از یورش تازیان به ایران از تیسفون ویااز شهر پارس فرار کرده و هریک در کوه هایی که فاصله بین آنها بیش از یکسد کیلومتر است پناهنده شده اند. هنگامی که به گزارش های زمین شناسی نگاه می کنیم و یافته های باستان شناسی را که دکتر مهرشاهی نیز نمونه آن رادربالا اشاره کرده اند می خوانیم و تاریخ را بررسی می کنیم که یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی به هنگام کشته شدن به دست ماهوی سوری تنها۲۴ سال داشت که بیگمان چند دختر جوان نداشته است ! به این نتیجه می رسیم که در زمانی نیاکان مانیاز داشته اند که به داستان سرایی درباره دختران یزدگرد بپردازند.تا شاید به دلیل نسبتی که به پندار آنان با شهربانو پیدا خواهد کرد این مکان ها، از آسیب دشمنان در امان بمانند وگرنه برای ما و پایداری از کیان، فرهنگ وتمدن ایرانی دلاورانی همانند آریوبرزن، رستم فرخزاد، بابک خرمدین، مازیار غارن و بزرگانی مانند کورش وداریوش را داریم که بسیار بهتر از یزدگرد سوم تلاش کردند تا پرچم راستی و آزادگی را در کشور برافراشته نگهدارند بنابراین بایستی از آنان یاد کرد و جایگاهشان راگرامی داشت، نتیجه اینکه: پیشنهاد دارم سخن روز و دانش مدار را بپذیریم وبرگوییم که این مکان ها نیایشگاه های «مهر و ناهید» بوده اند که بسیار سپندینه تر خواهد شد تا بگوییم دختران ساسانی پنهان شده اند!…به این ترتیب، گفتار درست تاریخی، باستان شناسی و دانش بنیان را نیز پذیرفته ایم.
با درود
كاش همه با سخنان گهر بار جناب موبد نيكنام هم باور بودند براستي كه چنين است و زمانه فعلي مطلبد كه روشنگرانه تر از قبل به موضوعات و خرافات باز مانده از ميراث پيشينبان انديشه كنيم و باورهاي منطقي و درست را در جامعه پرورش دهيم. در همين روزهاي گردهمايي در اين مكانهاي مقدس و پاك بايد ذهن عموم را روشن ساخت و اين وظيفه بزرگان جامعه و دست اندركاران عزيز مي باشد.
بنده مشابه اين سخنان جناب موبد نيكنام را قبلاً از روانشاد موبد دانشمند رستم شهزادي شنيده بودم البته آن زمان همه به كفرگويي ايشان بسنده كردند. متاًسفانه.
همت بلند و سپاس
از توضیحات فرزانه دکتر کوروش نیکنام سپاسگزارم. بخشی مهم از ریشه شکل گیری دیدارگاه های سنتی ما را در درددل ها و صحبت های روانشاد موبد رستم شهزادی آموخته بودم که به سایر شاگردان خود هم آموختند و ما بهره مند شدیم. از موبد نیکنام هم که همین روند بایسته را با دلسوزی و کوشش پیگیر هستند قدردانی می کنم. باشد که با هم یاری یکدیگر در راه آگاهی خود و دیگر همکیشان پیروز باشیم.
جناب آقای کورش نیکنام با تشکر ازپاسداری شما از فرهنگ و دین زرتشتی باید عرض کنم زیازتگاه هایی که هرساله همکیشان گرامی را برای بزرگداشت یاد وخاطره پاکدامنان زرتشتی که برای دفاع از ناموس خود ونجات از ظالمانی که بر مملکت چیره شده بودن گرد می آورد نه نیایشگاه بلکه همانطور که همه متعقدیم زیارتگاه می باشد، شما اگر دقت کنید می بینید در عصر حاضر نیز در کشور همسایه عده ای از دست ظالمان داعشی به کوه ها پناهنده شده اند و همانطور که می دانید این زیارتگاه ها نیز در دور افتاده ترین نقاط کوهستانی وکویر خشک می باشد که حکایت از پناه گرفتن زنان پاکدامن همکیش در چنان مکانی دارد البته گرامیداشت بزرگان این سرزمین از جمله دلاوران و بزرگانی که نام برده اید نباید دلیلی بر فراموشی وتبدیل یادگار قهرمانی و فداکاری شیرزنان این سرزمین گردد، و نیایشگاه مهر و ناهید هم اگر توسط ظالمان نابود گشته و یا آثاری از آن در جاهایی باقی مانده نکته دیگری است ، و همنطور که فرمودید داستانسرایی یا منتسب کردن این مکانها به همراهان یزگرد شاید به شوند در امان ماندن این مکانها از آسیب دشمن بوده ولی هرچه هست وآنچه ما را در این گرمای تابستان به این مکانها می کشاند یا آوری خاطره دفاع پاکدامنی زنان زرتشتی از ناموس خود ازدست ظالمان تاریخ بوده و همچنان در گرمترین فصل سال به این دورافتاده ترین مکان و با نیت بزرگداشت خاطره این پاکدامنان خواهیم آمد.