كوس به چم فروكوفتن، سازی است از گروه سازهای كوبهای بزرگ كه از كاسهای بزرگ از جنس مس كه بر دهانهی آن پوست كشیدهاند تشكیل شده است. در پیكارها با دو كوبهی چرمی به نام دوال بر آن پوست میكوبند و در سایر موارد با دو دوال چوبی كه سر آنها نمدپیچ شده است نواخته میشود و به شوند همین كوفتن بدین نام نامیده شده است.
این ساز در شاهنامه بیشتر سازی رزمی است با نوایی پرجوش و خروش كه هنگام نواخته شدنش گاه هوا قیرگون و گاه نیلگون میگردد و زمین آبنوس. كاسهی این ساز اگر از فلز روی باشد «رویینه كوس» یا «كوس رویین» نامیده میشود. این ساز گاه در بزم و شادی نیز نواخته میشود و در دوران پهلوانی توس بیشتر با نام این پهلوان همقافیه است.
در پیروزی آفریدون بر ضحاك و زندانی كردن وی در البرز، هنگامی كه بر تخت پادشاهی مینشیند، آمده است:
مهان پیش او خاك دادند بوس
ز درگاه برخاست آواز كوس
دمادم برون رفت لشكر ز شهر
وزان شهر نایافته هیچ بهر
در پذیرش مهراب سام را، هنكامی كه به پیشواز پهلوان میآید،آورده است:
بزد نای مهراب و بربست كوس
بیاراست لشكر چو چشم خروس
ابا ژنده پیلان و رامشگران
زمین شد بهشت از كران تا كران
هنگامی كه پیك خبر زاده شدن رستم را به سام میرساند، سام مجلس بزمی بدینسان برپا میكند:
به شادی برآمد زدرگاه كوس
بیاراست میدان چو چشم خروس
می آورد و رامشگران را بخواند
به خواهندگان بر درم برفشاند
هنگامی كه خبر رشد و بالندگی رستم به سام میرسد، وی آهنك دیدار رستم را میكند:
چو مهرش سوی پور دستان كشید
سپه را سوی زاولستان كشید
چو زال آگهی یافت بربست كوس
ز لشگر زمین گشت چون آبنوس
پس از رسیدن نامهی نوذر به سام پس از مرگ منوچهر و بیداد وی بر مردمان، سام برای یاری به سوی ایران بازمیگردد:
به شبگیر هنگام بانگ خروس
بر آمد خروشیدن بوق و كوس
یكی لشكری راند از گرگسار
كه دریای سبز اندرو گشت خوار
در نبرد نوذر با افراسیاب آمده است:
چو از دشت بنشست آوای كوس
بفرمود تا پیش او رفت طوس
بشد طوس و گستهم با او به هم
لبان پر ز باد و روان پر ز غم
در آرایش سپاه ایران برای رفتن به جنگ افراسیاب در داستا ن رستم و سهراب، میگوید:
دگر روز فرمود تا گیو و توس
ببستند شبگیر بر پیل كوس
هوا نیلگون گشت كوه آبنوس
بجوشید دریا ز آواز كوس
در نبرد رستم و كاموس كشانی آمده است:
خروشیدن كوس با كرنای
سنانهای رخشان و جوشان سپاه
زمین شد به كردار چشم خروس
زبس رنگ و آرایش و پیل و كوس
در بیان كشته شدن ویسه و شماری از سپاهیان توران به دست قارن، آورده شده است:
دگر روز برخاست آوای كوس
سپه را همی راند گودرز توس
همی رفت كاوس لشكرفروز
به درگاه بر پیش كوه اسپروز
در نبرد كاوس با شاه هاماوران میگوید:
بزد كوس و برداشت از نیمروز
سپه شاددل شاه گیتیفروز…
برآمد ز ایران سپه بوق و كوس
برون رفت گرگین و فرهادو توس
هنگام رفتن سیاوش نزد كاوس پس از بالندگی، آمده است:
چوآمد به كاوسشاه آگهی
كه آمد سیاوش با فرهی
بفرمود تا با سپه گیو و توس
برفتند با نای رویین و كوس
در بیان سخنان بهرام با سه سردار ترك خود در نبرد با خسرو، آمده است:
به جنگآوران گفت چون زخم كوس
برآید به هنگام بانگ خروس
شما برخروشید و اندر دهید
سران را ز خون بر سر افسر نهید
رد نبرد میان تلخند و گورا اینگونه سروده است:
برآمد خروشیدن كرنای
هم آواز كوس از دو پردهسرای…
هواشد ز گرد سپاه آبنوس
ز نالیدن بوق و آوای كوس