لوحهها در قرن نوزده كه عصر پر تب و تاب حفاری بود توسط یك جوان انگلیسی بهنام (آستین هنری لیارد) با همكاری دوستش كه عازم سفر زمینی بهسوی سریلانكا بودند در بینالنهرین با كشف (تپههای آشور) از ادامهی سفر منصرف شدند. در این میان (لیارد) توانست كتابخانه مدفون و ادبیات گمشده را كشف كند ولی موفق به خواندن لوحهای كشفشده نشدند. كار كشف متون توسط افسری نظامی بهنام (هنری داولینسون) كه توانسته بود كتیبه داریوش را در بیستون كرمانشاه رمزگشایی كند شروع شد. در سال 1866 یكی دیگر از دانشمندان به نام (جرج اسمیت) برای كمك در كار برروی لوحها به او كمك كرد و همدست و كمك كنند. (لیارد) در نینوا در سال 1853 توانتس قسمتی از كتابخانه كه لوحهای آشوری مقابله و تطبیق حماسه گیلگمش را در آن بود حفاری كند. درك اهمیت این كشف بیست سال بعد معلوم شد (جرج اسمیت) در سال 1872 طی بازدیدی كه از جامعهی تازه تاسیسیافته (باستانشناسی انجیلی) داشت اعلام كرد كه لوحهای آشوری موجود در موزه بریتانیا است. شرحی از توفان نوح را كشف نمودهام بعد از آن كتابی بهنام تفسیر(چالدین) از توفان نوح و بههمراه شرح كلی متن داستان كیلگمش را منتشر كند. (اسمیت) بلافاصله به نینوا رفت و خطوط گمشده شرح توفان نوح را كه از آن زمان تا كنون كاملترین و محفوظماندهترین قسمت كل حماسه بود را پیدا كند و توانست لوحهای بیشتری را در همان سال و سالهای بعد پیدا كند و قادر شد تا نواقص طرح كلی نسخ آشوری را برطرف سازد . اما او به دلیل گرسنگی و بیماری در سال 1876 از پای درآمد و نزدیك (آسپو) در سن 36 سالگی درگذشت. اما او زمینهی مطالعات انجیل و تاریخ عهد باستان را گشوده بود. (اسمیت) در آن هنگام اعلام كرد كه این متن خیلی قدیمی در (اروك) در انجیل كه امروزه موسوم به (واركا) است میباشد. سومریان نخستین ساكنان فرهیخته بینالنهرین بودند و زیانی كه كهنترین لوحهای (نیپور) مربوط به گیلگمش به آن زبان نگاشته شده متعلق به آنهاست و یكی از كهنترین حماسههای جهان بهحساب میآید و یكی از دلایل به فراموشی سپردهشدن آن خط میخی كه با آن نوشته شده، است.
گزارشی کوتاه از «گیلگمش» پادشاه «اروك»
او مردی بود كه همه چیزها بر وی آشكار بود. او كسی بود كه تمام كشورهای جهان را میشناخت. مردی خردمند بود، رازها را میدید و از چیزهای نهان آگاه بود. خدایان در هنگام آفرینش به او بدنی بیعیب دادند. شمس خورشید به او زیبایی و خدای توفان او را از شجاعت برخوردار ساخت و او را در جایگاهی برتر از دیگران نهاد و دوسوم او از خدا و یكسوم را از انسان آفرید. گیلگمش به جهان برون رفت اما كسی كه در برابر بازوان او یارای ایستادن داشته باشد نیافت تا به اروك بازگشت. (ان لیل كوهستان) پدر خدایان سرنوشت گیلگمش را تعیین كرده بود. از اینرو گیلگمش را دید و انكیدو گفت معنی خواب این است پدر خدایان به تو فرمانروایی داده است و تقدیر این است زندگی جاوید تقدیر تو نیست ولی از این بابت غمی به دل راه نده، اندوهگین و دژم مباش. گیلگمش به سمت سرزمینی كه سدر در آن است رفت تا در جایی كه نام مردان بلندآوازه در آن نوشته شده است نام خود را بنگارد و در آن مكان بنایی به افتخار خدایان برپا كند.
داستان توفان:
شهری بسیار كهن بود و خدایانی كه در آنجا میزیستند پیر بودند و در آن روزها جهان سرشار بود از جمعیت که روبه فزونی بود. جهان چون گاو وحشی نعره سرمیداد و خدای بزرگ از صدای ناهنجارش برآشفت. (آن لیل) صدای ناهنجار را شنید و بهعنوان رایزنی به خدایان گفت مردم مرا بهستوه آوردهاند و دیگر از قیل و قال، خواب و آرامش ندارم و خدایان دل برنهادند تا لیل بفرستن اما خداوندگار (ا آ) به گیلگمش رویال هشدار دهنده فرستاد و در خانه (نئین) با او نجوا كرد و به او گفت قایقی بنا كن ابعاد آن برابر دكل اصلی آن باشد. و از نطفهی تمام آفریدگان زنده را با خویش به كشتی ببر. وقتی كه سخنان را دریافت از فرمان او پیروی كرد ولی به او گفت چگونه مردم را آگاه سازم . گفت به مردم بگو (ان لیل) بر من خشم گرفت. من با او به خلیج میروم او بر شما رگباری شدید نازل میكند و با فرارسیدن غروب خالق توفان برایتان با لیل گندم درو خواهد كرد. همه شروع به ساختن كشتی كردن محوطهی كف آن یك جریب بود، اندازهی عرشه یكصد و بیست ذراع بود و رویهمرفته دارای 7 عرشه كه آنها را با تیغه به سه قسمت تقسیم كردند. برای مردم گوساله وحشی ذبح كردند و هرروز گوسفندی كشته و به نجارها مثل رودخانه شراب میداد. او سر خود را تدهین نمود و روز هفتم كشتی تكمیل شد. سپس به آب انداختند، دوسوم كشتی در آب فرورفت. شش روز و شش شب یاد، سیل، توفان و طغیان دنیا را فراگرفت با آغاز روز هفتم توفان از سمت جنوب فروكش شد، دریا آرام شد و لیل فرو نشست. به ظاهر جهان نگریست، آنجا خاموش بود، تمام مردمان به خاك بدل گشته بودند، پنجره را گشود، نوری به چهرهاش تابید. زانو زد و اشك بر چهرهاش جاری شد چرا كه هر سویی آبی بیحاصل بود در 14 فرسنگ آنسوتر كوهی نمایان شد كه در آنجا پهلو گرفت.
چند روز در آنجا ماند روز هفتم فاختهای را آزاد كرد او پرواز كرد ولی جایی برای نشستن پیدا نكرد. کلاغی را فرستادم پرواز كرد و برنگشت. سپس نذر كرد و شراب بر قلهی كوه ریخت و در آن محل هفت دیگر برقرار كرد. بوی آن خدایان را چون مگس بر گرد آن آورد (این لیل) آمد و گردنبندش كه از جواهرات آبهایی بود كه (انو) برای رضایت او ساخته بود بهدست گرفت و گفت بگذار همهی خدایان بهجز (ان لیل) گرد نذر جمع شوند چون كه بیفكری او سیل را راه انداخت و آن كه (ان لیل) آمد و كشتی را دید خشمناک شد.
یارینامه:
حماسه گیلگمش. برگردان از دكتر محمد اسماعیل فتری.