لوگو امرداد

ریشه‌ ایرانی واژه پسته

ریشه‌ ایرانی واژه پستهامروزه در میان قوم‌ها و ملت‌های گوناگون نام پسته با گویش‌هایی برابر با دستورهای زبانی هر یك از ملت‌ها رایج است و پسته‌ی ایرانی نیز خواستاران فراوانی را به خود جلب كرده است.

در دو سده‌ی گذشته، بسیاری از دانشمندان غربی درباره‌ی منشا درختان پسته و نیز واژه پسته نظرهای گوناگونی ارایه كرده‌اند. بعضی از ‌آنها ریشه و اصل این واژه را برگرفته از واژه یونانی بیستاكیون (Bistakion به معنی پسته دانسته و برخی این واژه را یونانی و برگرفته از پارسی باستان یا میانه (پهلوی) ذكر كرده‌اند). «بارتولد لومز»، ایران‌شناس آمریكایی در كتاب «سینو ایرانیكا» (Sino Iranica) پژوهش‌ جامعی درباره‌ی روابط فرهنگی مدنی ایران و چین دارد و واژه پسته را ایرانی و ریشه آن را نواحی خراسان و سغد دانسته كه به یونان و دیگر زبان‌های جهان رفته است.

دانشمندان ایرانی نیز به پیروی از پژوهشگران غربی، درباره‌ی واژه پسته نظرات گوناگونی دارند. برای نمونه ملك‌الشعرای بهار واژگانی چون پسته و نرگس را از لغات یونانی – رومی داخل شده در زبان فارسی برشمرده و محمد معین اصل و ریشه واژه‌ی پسته و معرب آن «فستق» را از واژه‌ی آرامی پستقا (Pestaga) و یونانی پیستاكیون (Pistakion) دانسته كه منشا‌ء آن شام (سوریه) است و به یونانی نقل شد و از آن به دیگر زبان‌های اروپایی داخل شد. ابوالقاسم سلطانی واژه‌ی بسطاقیا به معنی پسته را در كتاب وسقوریدوس مشتق از واژه پهلوی «پیستك / Bistak» یا سریانی «بستقا / Bestaga» می‌داند.

ابراهیم پورداود نیز گفته است «كلمه پسته دیرگاهی است كه از زبان ایرانی به زبان‌های اروپایی وارد شد.» وی باوردارد كه در سده‌ی 12 میلادی در هنگام جنگ‌های عیسویان و مسلمانان صلیبیان در برگشت از سوریه سكر (شكر)، كنجد / سمسم (Samsam) و پسته و بسیاری از رستنی‌های دیگر را با نام‌های‌شان به اروپا بردند. زنده‌یاد پرویز ناتل خانلری به پیروی از بارتولد لوفر، می‌گوید: «درخت پسته از نباتات ناحیه سغد و شمال خراسان بوده و واژه پسته از همین نواحی به دیگر نقاط رفته است.»

نظریه بارتولوفر و نیز خانلری درست‌تر به نظر می‌رسد. بی‌تردید واژه‌ی پسته یك واژه‌ی ایرانی بسیار كهن است كه سرچشمه‌ی آن را باید در سرزمین مبدا پسته یعنی گهواره نخستین درختان پسته خودروی جست‌وجو كرد. مطابق بررسی‌های تاریخی و واژگانی و برپایه‌ی منابع كهن و مستندات موجود به عمل آمده درختان پسته‌ی خودرو در گستره‌ی پهناوری در محدوده خراسان قدیم و ماوراءالنهر به صورت جنگل‌های انبوه و توده‌های درختی پراكنده وجود داشته كه بقایای آنها در شمال شرقی ایران، بخش‌هایی از شمال افغانستان، جنوب تركمنستان، ازبكستان، تاجیكستان تا سرحد قرقیزستان و ناحیه كاشفر در چین دیده‌می‌شود.

درباره‌ی ریشه‌ی واژه‌ی «پسته» در منابع پس از اسلام نیز نوشته‌هایی دیده‌می‌شود. قدیمی‌ترین نظر در این‌باره از آن دانشمند ایرانی به نام« ابومنصور ازهری  هروی» است كه به گفته‌ی زنده‌یاد دهخدا، «ازهری هروی»  امام لغت عرب، جامع شناخت واژگان پارسی و تازی در سده چهارم و پنجم هجری است.« ازهری» كه اهل ناحیه پسته‌خیز هرات بوده، ابوریحان بیرونی گفته او را این‌چنین گفته است «ازهری گوید فستق معرب است از لغت پارسی پسته».

واژه‌ی فارسی «پسته» در گویش مردمان نواحی پسته‌خیز خراسان قدیم «پیسته» گفته می‌شده كه هنوز هم در بسیاری از بخش‌های خراسان، افغانستان، تاجیكستان و فارسی‌زبانان آسیای میانه، این خوانش مصطلح است. برای نمونه در بخارا به مغز پسته، «پیسته مغز pista maghz» می‌گویند. واژه‌ی «پسته» در گویش لاسگروی و سرخه‌ای (از نواحی پسته‌خیز سمنان) در وجه «پستك/pestak» و در سمنانی «پستكه/pestaka» گفته می‌شود. واژه‌های گویشی پیستك، پیسته/ پستك برگرفته از نام پسته در پارسی میانه (پهلوی) pistak و واژه‌ی «پستكه» از نظر ساختار گویشی(فونتیكی) شباهت به نام پسته در پارسی باستان دارد كه لوفر آن را در وجه «pistaka» می‌داند.

برپایه‌ی پژوهش نگارنده، صوت ضبط شده ناشی از شكستن دانه پسته ریز (محصول درختان پسته خودروی جنگل‌های نواحی سرخس، زورآباد جام و بادغیس) نمایانگر خوانش نام پسته در گویش‌های ایرانی (پیسته/پیستك، پستك) است؛ بنابراین گمان قوی دارد كه واژه‌ی ایرانی «پسته» ریشه‌ی صوتی داشته است؛ به این ترتیب كه در زمان‌های دور، مردمان خراسان قدیم با شنیدن صدای شكسته شدن پسته خندان به محصول جنگل‌های این نواحی یك «نام آوا» یا واژه‌ی صوتی onomatopoica اطلاق كرده‌اند.

در تایید این نظریه كه واژه‌ی «پسته» همانند واژه‌ی «بوس» یا «بوسه‌ی» فارسی، یك واژه‌ی صوتی یا «نام آوا» ‌است (اولی از صدای شكستن دو پوسته سخت پسته و دومی از برخورد دو لب به هنگام بوسه زدن ناشی می‌شود). شواهدی در منابع كهن فارسی وجود دارد؛ برای نمونه رودكی سمرقندی (سده‌ی 3 ه.ق) در نوشته‌ای شاعرانه تعبیر دلنشین از صوتی بودن واژگان «بوس» و «پسته» در این بیت دارد:

«منم خو كرده با بوسش چنان چون باز بر مسته

چنان بانك آرم از بوسش چنان چون بشكنی پسته»

رودكی در مصرع دوم صدای بوسه را با صوت ناشی از صدای شكستن پسته مقایسه و تشبیه كرده است. شاید رودكی این بیت را در دوره نابینایی سروده باشد، زیرا از دیدن لبان زیبا محروم بوده و شباهت دهان خندان پسته را با دو لب معشوق نادیده گرفته و صدای بوسه و شكستن پسته را برای تعبیر و تشبیه ترجیح داده است. سنایی غزنوی (درگذشته در 545 ه) نیز در این بیت، با تعبیر و تشبیه شاعرانه‌اش «پسته‌ها خوش توان شكست از بوس _ بر یكی پسته و دو بادمش»، موضوع نام‌آوا بودن واژگان «پسته» و «بوس» یا ریشه‌ی صوتی آنها را در نظر داشته است.

امروز واژه‌ی پسته در لهجه‌های كنونی با خوانشی كم و بیش نزدیك و گاه متفاوتی رایج است كه در برخی از گویش‌ها اشاره‌شد، برای نمونه در یزد ، زرتشتیان در وجه «پسته/pestah» ، كلیمیان «پسو/pesso» و «فسوك/ fessok» و عامه مردم یزد به صورت معمول «پسته» می‌گویند؛ این واژه در گویش تاتی (نواحی قزوین) در سگزآباد به صورت «پسته/pestia» و در ابراهیم‌آباد «پسته/peste» گفته می‌شود؛ در گویش افتری (افتر از توابع فیروزكوه) به صورت «پسته /peste» و «پسه/pesse»،  در دلیجان در وجه «پسدون/pesdonac» و در لهجه‌های خوانساری، بروجردی و شوشتری «پسه/pessa» مصطلح است و در گویش آذربایجانی در وجه «پوسته/pusta» تلفظ می‌كنند.

 

* برگرفته از شماره 158 هفته‌نامه امرداد- نهم اردیبهشت 1386

 

 

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

یک پاسخ

  1. سلام، در سه خط آخر که از زبان تاتی نام بردین، باید بگم اولا این تاتی گویش تاکستانی است که این گویش تا خود شهرستان اشتهارد و نواحی تات زبان ساوه گسترده است و اصلا قزوین هیچ ربطی به ناحیه ندارد. و سگزآباد و ابراهیم آباد دو آبادی تات زبان در بلوک زهرای تاکستان هستند.
    دوم اینکه در تاتی تاکستانی و لهجه سیادنیجی (لهجه مردم تات زبان خود تاکستان) واژه پسته هنوز به شکل پهلوی آن یعنی پستکه (Pestake) و یا پستکا (Pestaka) و پسته وجود دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1402-12-28