«آرش نورآقایی» پژوهشگر تاریخ و فرهنگ ایران باستان به نامهای گوناگون پنجه در واپسین روز سال اشاره كرد و گفت: پنجك، پنجه دزدیده، پنجه برداشته شده، پنجه سپندینه(مقدس)، پنجی، اندرگاه، اندرجاه، پنجه نیکو، پنج گاه گاهانی، بهیژك و خمسه مسترقه، از نامهای گوناگون 5 روز آخر سال هستند. از آنجا كه این 5 روز، روزهای پیش از فرارسیدن بهار و فصل نوزایی طبیعت هستند، مردم باستان از این فصل انتظار بركت و حاصلخیزی و فراوانی را داشتند وبا همین هدف آیینهایی را برگزار میكردهاند كه به باروری طبیعت یاری كند.
وی در ادامه افزود: بنابر سالنمای كهن ایران، هریك از دوازده ماه سال، سی روز است و پنج روز باقیمانده سال 365 روزه را پنجه، پنجك، خمسه مسترقه، پیتك(در زبان و تقویم مازندانی) یا بهیزیك(در روزشمار زرتشتیان) گویند كه در این راستا زرتشتیان شش گاهنبار دارند. هر كدام از این گاهنبارها كه از جشنهای اصلی زرتشتیان به شمار میروند، شامل پنج روز است.
گاهنبار همس پت میدیم(هماسپسمان پهلوی)، ششمین و آخرین گاهنبار و برابر با پنج روز پایانی سال و به گاهنبار پنجه یا پنجی هم شناخته میشود. هر یك از این روزها نام جداگانهای دارند كه بخش پنجگانه گاتها را یادآوری میكنند.
این گاهنبار برابر است با روزهایی از 25 تا 29 اسفند و نام هر روز از این روزهای پنجگانه اهنود(بزرگی)، اشتود(خوشبختی)، سفتمند(نیروی افزایش)، وهوخشتر(فرمانروایی نیک)، وهشتواش(بهترین آرزو، بهترین ثروت) نامیده میشود.
واژه همس پت میدیم برابر شدن روز و شب معنی میدهد و در باور سنتی زرتشتیان،گاهنبار همسپتمیدیمگاه، هنگام آفریده شدن انسان از سوی خداوند و پایان مرحله آفرینش است.
زرتشتیان گاهنبار پنجه را در پنج روز پایان سال مانند گاهنبارهای دیگر برپا میدارند. آنان گاهنبار را در خانه یا در تالار عمومی برگزار میكنند. افزون بر این چون عدهای باور دارند كه میزبان فروهر درگذشتگان نیز هستند، پیش از گاهنبار، همه جا را تمیز میكنند و خانه و كاشانه خود را سامان میبخشند تا فروهرهای درگذشتگان را خشنود سازند.
در آخرین روز پنجه در آیین ویژهای مقداری هیزم بر بالای بام خانه فراهم میآورند و در سپیده دم روز بعد آتش را روی بام خانه روشن میكنند تا بازگشت فروهرها به آسمان را بدرقه كرده باشند.
این پژوهشگر گردشگری خاطرنشان كرد: «میرچاالیاده» به درستی باور دارد كه آیینهای فرارسیدن سال نو، همان باززندهگردانی جهان را یادآور میشوند. در این میان شاه مسوول امنیت، باروری، نعمت و بركت همهی جهان است. اقوام كهن میاندیشیدند كه دنیا سالانه باید نو شود و این نوشدگی بر اساس الگویی انجام میگیرد كه در آیینها و استورهها بازتاب یافته است. همانگونه كه«اچ.فرانكفورت» میگوید: هرسال نو یك عنصر اساسی مشترك با نخستین روزی داشت كه جهان آفریده شد و گردش فصلها به گردش افتاد. همچنین یكی از اهداف جشن سال نو، باز زندهگردانی كشور است و این مهم به شاه بستگی بسیار دارد. در واقع شخصیت شاه چنان مهم بود كه همهی دگرگونیهایی كه روی تخت شاهی رخ میداد، مفهومی كیهانی داشت.
در مرحلهای از دوران باستان، شاه را بیشتر دارای نیروهای فراطبیعی یا نماد یكی از خدایان میدانستند و بر اساس این باور گمان میكردند كه سیر طبیعت كم و بیش زیر فرمان اوست و هم او مسوولیت بدی و خوبی، آب و هوا، محصولات و از این قبیل را بر عهده دارد. حتا فرمانروایی یك شاه بد یا یك شاه خوب در باروری و حاصلخیزی زمین، گیاهان و جانوران اثر بد یا خوب داشت.
باور بر این بود كه شخص شاه، كانون پویای گیتی است كه شعاعهای نیرو و توان از آن به همه جای ملكوت میتابد و از این رو هر حركت شاه، از چرخش سر گرفته تا بالا رفتن دست یا مثلا عطسهای، در بخشی از طبیعت اثر میگذارد.
مورد دیگری كه در رابطه با شاه و خدا میتوان گفت این است كه برگزاری جشن روز اول سال (روزی كه سرنوشت انسان و جهان در سالی كه در پیش است، تعیین میشود) در بابل و به احتمال بسیار در ایران، گونهای پیمان دوباره شاه با خدایان بود.
در بابل چنین تصور میشد كه در روز نخست سال، همه خدایان به ریاست مردوك در معبدی گرد هم میآیند تا سرنوشت سالی را كه در پیش است، و به ویژه رویدادهای زندگی شاه را تعیین كنند.
این پژوهگشر تاریخ و فرهنگ ایران باستان به آیینهایی كه به نظر میرسد با روزهای پایانی سال در ارتباط هستند اشاره كرد و گفت: برای درك بهتر آیینها و باورهایی كه مربوط به پنجه مقدس میشوند، به چند آیین باستانی اشاره میكنیم.
اسنادی وجود دارند و ثابت میكند كه آیین میر نوروزی در ایران انجام میشده و این آیین گاه رویارو با روزهای نوروزی بوده است. چنان كه در مصرعی از غزل حافظ آمده: بیش از پنج روزی نیست حكم میر نوروزی.
از سوی دیگر اجرای آیین باروری و یاری به طبیعت برای آمیزش و زایش، در سبزه سبز كردن در روزهای پیش از نوروز و همزمان با آن در آیینهای ایرانیان دیده میشود.
در استورههای ایرانی، مشی و مشیانه (آدم و حوای ایرانی) از گیاهی به نام ریواس به وجود آمدهاند. بنابراین وجود خدا گیاهان كه گاهی سیاوش هم یكی از آنها شمرده میشود در باور ایران باستان دیده میشود.
گره زدن سبزه در روز سیزده به در هم شاید نمادی از آمیزش و پیوند مشی و مشیانه و به امید باروری گیاهان در اندیشههای ایرانیان باشد. از آنجا كه نوروز جشن باززایی طبیعت است، مرگ فرتوتها و كهنگیها، رستاخیز مردگان و امید به باروری از عناصر نخستین این جشن بزرگ به شمار میروند.
(این نوشتار از آرشیو امرداد 170 بازنشر شده است)
یک پاسخ
درود برشما آیا این متن ارتباطی با علامت پنجه ی فینیقی ها که همسا نامیده شده دارد من در جایی خواندم در فینیقی این علامت الهه ی ماه بوده
و ممنون میشم اگه ریشه ی همسا رو برامون بازگشایی کنید