رویهم رفته دربیشترآیینهای جهان، دستورها، دیدگاهها، راهنماییها، قانونهای آیینی، شعایروشریعت آنها را (canon) به اندیشه وآموزش بنیانگزاری وابسته می دانند. آیین زرتشتی هم ، چنانكه ازنام آن پیداست باید برآموزش اشوزرتشت پایگرفته باشد. پس بدون شناخت این آموزش آشنایی با این آیین نارسا خواهد بود.
درآیینهای كهن، كه یادمان وكارمایهای پشتوانه دار و استوار از بنیانگزار وهمراهان پیوسته اودردست نیست، دینوران، دین یاران وكیش سازان، یا به امید بزرگداشت رهبرمینوی خویش ، ویا آرزوی خود بینی وفزونخواهی وبه انگیزههای ناراست، باورها وپندارهای گوناگونی را به نام این رهبران نخستین كه از زندگینامه واندیشههای آنها به درستی آگاه نیستند، درمیان گذاشتهاند. بسیاری نیز با آفریدن افسانههای ساختگی آنها را به پایه خدایان وگاهی سرورخدایان رساندهاند.
درشماری ازاین كیشها، با گذشت زمان، صدها وگاهی هزاران نوشته ونسك و دبیره وگزارش را به بنیانگزاران وابسته كردند، وآموزش بنیادی آنها را چنان ناسره ساختهاند، كه یكسره آموزش نخستین، وارونه گشته است. انبوهی بیاندازه این گزارشها، انگیزهای برای پدیدارشدن دستهها وفرقههای فراوان نیزگردیده است.
برآیند كژرویها ودستهبندیها این بوده كه ازسویی روزبهروز برشمار جنگها، برخوردها، كشتارها، شكنجهگریها و تبهكاریهایی كه به نام دین انجام میگیرد افزوده شده، وازسوی دیگرهمین ستیزها وكشمكشها وفزونخواهیها، دستاویزی گشته كه رهبران هردسته برای پذیراندن بایستگی وسزاواری دیدگاه خود به پراكندن گزارشها وگفتارهای ساختگی پرداخته وبا برانگیزاندن وشوراندن ونیروبخشیدن به پی ورزی وكینه توزی پیروان شكافهای بیشتری درگروههای دینداران پدیدارسازند.
جای بسی خوشبختی است كه اززرتشت سرودهای پرمایهای دردست است كه به گواهی پژوهشگران نامدار جهان تنها یاد مانده این پیام آوركهن میباشد، یكپارچگی درونمایه، زبان و وزن(metric) این سرودها ونشانههای دیگر وابستگی آنها را به تك سرایندهای كه خود را درسراسر گاتها زرتشت(زرتشترا) نامیده است و آشكارمیسازد. پس برای دریافت پیام وآموزش زرتشت شایسته است كه تنها ازاین سرودها یا گاتها، بهره بگیریم وآنچه درباره این پیامآور فرزانه، اندیشه وجهان بینی او درگزارشها، نسكها ودبیرههای دینی بیان شده است، با این آزمون وارزشیابی بسنجیم وهماره سره وناسره بودن آنها را دریابیم.
افسوس كه بسیاری ازپژوهشگران پرآوازه وارونه این روش رفتار كرده و كوشیدهاند، برپایه نوشتارهای دینی ویا باورهای آریاییان پیش از اشوزرتشت وگزارشهایی كه صدها وگاهی نزدیك به دوهزارسال پس ازگاتها نگاشته شدهاند، گاتها را واشكافی كنند. آنها به جای بهره گرفتن اززر سنج، مس را به كاربردهاند!
درست است كه دیرینگی زیاد زبان گاتها، دریافت آنرا دشوار ساخته است، ولی نزدیك بودن زبان وزمان آن با وداهای كهن، گونه ای الگورا میدهد. در دریافت جهان بینی زرتشت، به ترجمه از این الگوی نمادی، ما نباید ترجمههایی را بپذیریم كه همیستار یا ناهمگون با این الگو باشند. برای نمونه اگر در برگردان پذیرفته میشود كه اشوزرتشت برهمه خدایان آریایی قلم سرخ كشیده وآنها را دیوان دروغ خوانده است، ودرسراسر گاتها برای نمونه یكبارهم واژه امشاسپندان رابه كارنبرده است، چگونه میتوان چون« دومزیل dumezil G.» ازوهومنه، اشا، … یك دسته خدایان وفرشتههای نزدیك اهورامزدارا آفرید وآنهارا امشاسپندان گاتها نامید، واهورامزدا را با «ورونه varuna» برابرساخت؟
وشگفت انگیزترآنكه فرنود وبرهان را نیز از نسكهایی آورد كه با گاتها وابستگی نداشته وشماری ازآنها نزدیك به دو هزارسال پس ازگاتها نگاشته شدهاند.
من دركتاب خود «زرتشت – مزدیسنا وحكومت» كوشیدهام تا آنجا كه دانش نارسایم پروا میداده برای این پرسشها، پاسخهایی درمیان گذاردم. افسوس كه این نوشتار در پایان یك دوران پژوهشی بیش ازچهل سال كه در سال 1325 با كتاب «ماتریالیسم- ایدالیسم- مكتب واسطه» گام نخست آن برداشته شد وتا سال 1375 كه كتاب «مدیریت نه حكومت» را نگاشتم واپس افتاده، آماده گردیده است. چراكه انجام این برنامه بسیارگسترده با دوران سالخوردگی من آغاز شد.
زمانیكه تنها فرصت كوتاهی درپیش داشتهام، ناگریز به شتاب گشته ونتوانستهام ازپس این كاربسیارپرمایه ودشوار به شایستگی برآیم.
ارج نهندگان آموزش زرتشت نباید به آفرین گویانی كه درگردهم آییهای ایرانیان وزرتشتیان انباز میشوند دل خوش كنند. بلكه باید با بررسیهای ریزبینانه پاسخهای خرد پسند، برای خرده بینان فراهم سازند.
درگاتها میتوان پیوند چند گفتار وابسته به هم را برجسته ترین شالوده آموزش زرتشت دانست. این چند گفتار چنیناند:
مفهوم دین- روش گزینش دین- نیكی وبدی و راه شناختن آنها- دوزخ وبهشت- كرفه وكیفر. بررسی این جستار كاری نیست كه دریك یا چند گفتار انجام پذیرباشد. درآموزشهای اشوزرتشت دین، راه وروش درست وراست ونیك زندگی كردن وبا خاموش ساختن دوزخ اندیشهای وپرورش بهشت مینوی درونی به آرامش دست یافتن وشاد وبیدار زیستن است. گزینش دین با آزادی وآگاهی وبه یاری دانش وبینش(خرد) انجام میپذیرد.
دربسیاری ازآیینها دینداری باتقوی یا ترس ازخداوند همراه است وبرجستهترین سازه رستگاری وهدایت به راه راست فیض ورضای اوست. این خشنودی نیز با نماز وقربانی وپیشكش وفرمانبری ازدستورها وفرمانهای خداوند بدست میآید.
درگاتها سخن ازشعایروشریعت وغوغاهای آیینی نیست، وبه گفته شادروان پورداوود: «نماززرتشت نمازنیكی است ونیاز اونیك وراست زیستن» این دهش خداوند وپاداش فرمانبری انسان ازفرمانها ودستورهای دینی نیست. كه انسانی راه راست را برمیگزیند. بلكه آگاهی ودانایی وشناخت درست او انگیزه این گزینش میگردد. درآموزش زرتشت نیكی وبدی درگوهراندیشهای درونی(subjective) وهمزادند. این همزاد چون دراندیشه انسان پدیدار شده وبه یاری آگاهی شناسایی میشوند، پس نسبیاند.
درآیینهای گوناگون نیكی وبدی یا دوهستی برونی (objective) هماویزوهمیستارند، یا دوپدیده خیالی بیگوهرند، یا دونهاد همیستاری كه بر پایه فرمان خداوند شناسایی میشوند. آنچه درآموزشهای اشوزرتشت وسنجش آن با دیدگاههای دیگربسیار چشمگیرمیباشد، راه شناختن بدی ونیكی است. اگراین دو بدون واقعیت بیرونی ونسبیاند، چگونه میتوان آنها را شناخت وازهم جدا كرد وراه زندگی را برپایه این شناخت برگزید؟ ازدیدگاه گاتها این دونهاد منشیاند نه موهوم، ودرزندگی برونی نشان میگذارند. ازهمین روآنها زندگی (شكوفایی وبالندگی) ونازندگی (تباهی وایستایی) پدید میآورند.
پس آنچه به رسایی، شكوفایی وشادمانی زندگی میانجامد نیك است، وآنچه رنج وناتوانی وایستایی یا نازندگی بهبارمیآورد بد است. اینجاست كه میتوان به فرزانگی وخرد اشوزرتشت پی برد وبرداشت چشمگیر اورا با دیگر آیینها سنجید نیكی وبدی دونهاد همزاد منشی، پس نسبیاند، كه درزندگی واقعی نشان میگزارند ودرهردوران وهرجایگاه میتوان با سنجش بخردانه آنها را برگزید. آنچه(گفتار، كردار، پندار، رویداد، پدیده…) كه درآن زمان وپایگاه، زندگی را شكوفا وبالنده میسازد، نیك وآنچه نازندگی بهبارمیآورد بد است. پس این سنجش وگزینش درهرزمان ومكان انجام پذیراست وپیشرفت دانش نه تنها بازدارنده این سنجش نیست كه رساگر آنست.
بهشت ودوزخ گاتها نیز، باغهای سرسبز كه درآنها شیروعسل روان، وشكنجهگاههای پرازآتش سوزان با مارها وعقربها وشكنجهگرها اهریمنی… نیستند. اشوزرتشت ازبهشت ودوزخ منشی سخن میگوید كه انسان بارفتار وكردار وگفتاروپندار درروان خود برپا میدارد. سرای اندیشه نیك ، خانه سرود، بهترین منش، كه نامهای بهشت است، سرای بدترین منش، خانه دروغ، كه نامهای دوزخاند، بهترین نشان این برداشت میباشد. تنها با پرورش راست ودرست وبه بارآوردن انسانهای نیك اندیش، میتوان را ه برپا ساختن بهشت را هموارساخت. این انسانها هستند كه باید سرنوشت خود را بسازند. انسانهای خردمند راست اندیش، راه درست را برمیگزینند وبا نیك اندیشی،نیك رفتاری ونیك گفتاری آرامش روانی وبهشت درونی راكه بهشتی راستین وپایدار است، درخود برپا میدارند.