منطقهی دوازده و یازدهی تهران نشانی از دوره باستان، صفویه، قاجار را در دل خود دارد ولی امروز پیش چشمان کلان شهر تهران و مسوولان وابسته روبهروز فرسوده و از گیراییش کاسته میشود.
احمد مسجدجامعی که آشنایی بالایی با تهران قدیم و امروزی دارد در گفتوگو با امرداد به پیشینه تاریخی محله اودلاجان اشاره کرد: «واژهی اودلاجان آمیختهای از واژههای «اُو» بهچَم (:معنی) آب و «دراجیدن» بهچم بخش کردن است.
«اُ» را میتوان در واژه «نِهرو» به چم «نهر آب» دید که در نامخانوادگی ما وجود دارد. واژه «اُودکلن» بهچم «آب در شهر کُلن» است که آبی خوشبوده و به اودکلن، نامدار شدهاست. واژه «توچال» نیز بهچم چالهای که آب دارد. اودلاجان نیز از همین ریشه است و جایی برای پخش آب بود، گواه سخنم «سرچشمه» است. آب از این نقطه به منطقه سرازیر میشد.»
مسجدجامعی افزود: «در گذشته باغهای بسیاری در آنجا وجود داشت چنار امامزاده یحیی نمونهای از این باغهای کهن است که بیش از 900 سال دیرینگی دارد. در سفرنامهها هم آمده هنگامی که شاه صفوی با یک سفیر اروپایی از مازندران به سوی قزوین میآمد از تهران و این باغها گذر کردهاند و وی اشاره به باغهای مشجر کردهاست.»
نخستین شهروندان اودلاجان
این تهرانشناس از شهروندان نخستین اودلاجان گفت: پیترو دلاواله در پادشاهی شاهعباس یکم به باروهای تهران اشاره کردهاست. در روزگار شاه تهماسب 14 دروازه ساخته شدهبود. در روزگار آغامحمدخان قاجار نخستین شهروندان یهودیهایی که در دامنهی دماوند زندگی میکردند به تهران کوچیده و در بخش خاوری خیابان سعدی جنوبی اودلاجان جای گرفتند. در روزگاری دیگر نادرشاه که عربها را از جنوب ایران به ورامین کوچانده بود؛ هنگام گشایش تهران به دست آغامحمدخان، با وی همپیمان شدند و پس از گشایش شهر در شمال باختری اودلاجان جای گرفتند و شهروندان عادی نیز در چاله میدان زندگی میکردند.
اشراف قاجاری و کسانی که جایگاه اجتماعی بالایی داشتند در اودلاجان زمین خریده خانه و خانقاه ساختند و اندک اندک بسیاری از باغها جایشان را به خانه و بناهای دیگر دادند. این روند تا روزگار محمدشاه و ناصرالدینشاه ادامه داشت. زیرمحلههای اودلاجان «حیاط شاهی» ، «شاهغلامان» ، «عربها» ، «سرچشمه» ، «باغ امین السادات»، « یهودیان» و «دروازه شمیران» نام داشتند.
مسجد جامعی از کوچ بومیان هنگامهی گسترش تهران گفت: «پس از گسترش شهر بخش شمالی تا شمیران و لواسان گسترش یافت و برخی هم سوی لالهزار که پر از باغ و لاله بود کوچ کردند. ولی کسانی مانند پروین دولتآبادی در اودلاجان ماندگار شدند. در اودلاجان وثوقالدوله، اعتصامالملک نویسنده، روزنامهنگار و سرپرست کتابخانه مجلس، خاندان صبا حتا خود صبا، جلال همایی و از روحانیون شناخته شده مانند بهبهانی (پدر و پسر) زندگی میکردند.
در کنار این شخصیتهای برجسته کانونهای آموزشی مانند دبستانها، مسجدها، کنیسههایی ساخته شدهبود؛ مردم با دینهای گوناگون در کنار یکدیگر با صلح و آرامش زندگی میکردند و هرکدام کاری ویژه داشتند.»
کوچ بزرگ از اودلاجان در دوره پایانی قاجار و آغازین پهلوی یکم
در روزگار پایانی قاجار و آغازین پهلوی یکم کوچ بزرگی از این منطقه صورت گرفت و چهرهی محله رو به فرسودگی رفت؛ وی افزود: « با کوچ شهروندان دیرین اندک اندک اودلاجان فرودستنشین شد و چهرهی محله کریه و زشت شد که با بخشهای دیگر شهر همخوانی نداشت. کریم بوذرجمهر، نخستین شهردار تهران در پهلوی یکم طرحهای شهریاش برداشتی از فرانسه بود و برآن بود جایی که امروز پارکشهر جای دارد ساختوسازهایی انجام دهد و محلهنشینان اودلاجان را به آنجا کوچ دهد.
همایشی نیز سال 41 ـ 1340 در دانشگاه تهران برگزار شد و طرحی برای اودلاجان داده شد که هیچکدام اجرا نشد و پس از انقلاب نیز اودلاجان روزبهروز فرسودهتر شد. نزدیکی بازار به اودلاجان انگیزهای برای سودجویان شد تا خانههایی با مهرازی ارزشمند را ویران و جایش بناهای تجاری بسازند و یا برخی انبار یا کارگاه شوند.»
پیشنهادهای خوشبینانه شهردار
کنشگران مردمی و تهرانشناسان که شاهد چنین رویداد ناگوار بودند با برگزاری گردشهای یک روزه و بیان داستان زندگی محله از گذشته تا به امروز کوشیدند مردم را با تهران راستین آشتی دهند تا با ارج نهادن شهروندان، مسوولان را به آبادانی محله وادارند و نیز دست سودجویان را کوتاه کنند.
قالیباف شهردار تهران کوشید با سنگفرش کردن محله، پیادهراهها را بیشتر کند تا بهجای گذر ماشینها، شهروندان تمایل بیشتری برای گردش در آن داشته باشند حتا پیشنهاد داد مسوولان شهری برای درک بیشتر مشکلات محله خانههایشان را به بافت تاریخی کوچ دهند، از سویی تنی چند با برپایی نمایشگاههایی کوشیدند هنرمندان و سرمایهداران را تشویق به خریدن خانهها کنند تا محله چهره هنری به خود بگیرد ولی هیچکدام تا امروز اجرایی نشد.
مسجدجامعی هموند شورای شهر تهران از طرحهای توسعه اودلاجان گفت: «طرح توسعه در کوچه مروی اجرا شد و چند سال پیش با همیاری نهاد شورایاری ، سازمان گردشگری، شهرداری و دانشگاهیان پس از نوشتن سندی و روشن کردن خویشکاری هر کس بازارچه اودلاجان را بازسازی شد. اگر دو مجموعه پامنار که سنگفرش شده و به بازارچه بپیوندند، درآمدزایی محل افزوده خواهد شد.
زمانی پیشنهاد داده شد شهردار و کارکنانش در محله جای بگیرند که پیشنهاد نیکی نبود ولی میتوان کانون کنشهای گردشگری، هنری داشت و با رونق دیرینکدهها (:موزهها) شرایط نیکوتری را پدید آورد.»
وی در ادامه شرایط 30 سال پیش اودلاجان را بهتر از امروز دانست و در ادامه افزود: «من دوران کودکی و نوجوانی را در کوچه مسجدجامع در بازار روبهروی پامنار گذراندهام آن روزگار دبستان و دبیرستانهای نیکی وجود داشت، دبیرستان مروی دومین دبیرستان در تهران بهشمار میآمد.»
نیروی فرسایشگر هر کوششی برای ساماندهی را از بین میبرد
هموند شورای شهر تهران از رونق برخی زیرمحلههای اودلاجان گفت: «اگر بخش بازارچه کوشاتر شود، میتوان تعریف جدیدی برای فضاهای پیرامونش ارایه داد. هماکنون برخی قهوهخانهها و کاروانسراها بازسازی شدهاست.
خیابان جاویدی بهویژه شبهای آدینه، شبهای ماه رمضان و ماه محرم رونق بهتری دارد. خانهها، لبنیات فروشی، شیرینی فروشیهای نیکی بهچشم میخورد. این منطقه بافت گردشگری است زیرا امامزاده یحیی، زیارتگاه چند صدساله و خانه اندیشمندانی که در تهران زندگی میکردند بناهای ارزشمندی چون خانه نصیرالدوله و سرای کاظمی وجود دارند.
باغ پستهبک، کوچه ماستبندیها، سبزی فروشیهای قدیمی کوشا هستند و هنوز آبغوره، سرکهشیره و سکنجبین درست میکنند و صاحبان قدیمیشان با دلبستگی بالایی به کار خود ادامه میدهند و دوست دارند محلهشان آباد شود.»
هنگامی که نیروی فرسایشگر در بافت باشد هر کوششی برای ساماندهی را از بین میبرد ولی مسجدجامعی نگاهی خوشبینانهتر به آینده این بافت تاریخی داشت و گفت: «برای ساماندهی این بافت بایستی همه دستگاههای وابسته از جمله شهرداری، بهزیستی، شرکت ساماندهی مشاغل و سازمان نوسازی کشور سر یک میز بنشینند و هر کدام با توجه به خویشکاریهای خود نقشی را بپذیرند.»
اینجا خیابان جاویدی است که در پایین سرچشمه جای دارد، نشانی از جوی آبی که در گذشته آب را از سرچشمه به محله جاری میکردهاست و هر خانهای آبانباری داشت و هنگامی که نوبتش میرسید آب را به آبانبار هدایت میکرد
بادگیر خانه لشگرنویس که در سال 84 به ثبت ملی رسید. این خانه تاریخی وابسته به آغازین پهلوی یکم است و بازآرایی شدهاست
بازار اودلاجان
بخشهای تجاری که در درون محله اودلاجان گسترش یافته و با ساخت نمایی آجری خواسته که با بافت هماهنگ باشد. اما آیا مهرازی بافت چنین است؟
بنای قاجاری که رو به ویرانی است
بنایی که وابسته به سازمان بانوان یهود ایران است که با کاشی هفت رنگ و چکامه فردوسی آراسته شده است. سال ساخت فروردین 1332 است
بیمارستان شهیر وابسته به یهودیان
پس از خیابانکشی در بافت تاریخی، بناهای دو اشکوبهای در دو سوی خیابان ساخته شد که اشکوبه نخست فروشگاه و اشکوبه دویم بناهای اداری بودند که با گسترش بیشتر شهر، بافت یکدست شهر از بین رفت
پیشتر پیرامون این بوستان، یهودینشین بودهاست
تاجرانی که از دیگر کشورها به ایران آمده و در بازار تجارت میکنند
تیربرقی که از دیرباز در میانه خیابان برجای ماندهاست
خانههایی که در کوچه پسکوچههای بازار اودلاجان در حال ویرانی هستند ولی هنوز زندگی در آنها جاری است
خیابان اودلاجان
در درون بازار کاروانسراهایی برای تاجران شهرستانها ساخته شده بود تا بتوانند تجارت خود را در بازار با آسودگی انجام دهند. این کاروانسراها یا ویران شده یا کاربری دیگری پیدا کردهاند
درون بنای پرورشگاه سازمان بانوان یهودی ایران، بیشتر مانند ویرانه است تا مکانی برای زیستن
دستفروش محله اودلاجان
کاشیهای ربوده شده از مسجدی در خیابان جاویدی در محله اودلاجان
کاشیهای ربوده شده از بنایی قاجاری
کنیسه حضرت عزار و خانهای که بر روی درش نشان ستاره داوود دارد
گرمابه زنانه و مردانه در یک مکان ولی نامهایشان دیگرگونه است!
مردی در یکی از کاروانسراهای بازار اودلاجان
منارهای که نامش بر روی خیابان پامنار گذاشته شدهاست.
منارههای مسجد سپهسالار
یک پاسخ
خسته نباشید. سپاس . دو نکته رو بگم .اول اینکه متن خیلی زیاد بود و حوصله آدم رو سر میبرد. دوم اینکه بیشتر عکسها نمایانگر بافت تاریخی این منطقه نبودند. بیشتر خرابی و فلاکت رو نشون دادند و آرامش بصری نداشتند بازم سپاس از گزارش