لوگو امرداد
دهم تیرماه، جشن تیرگان خجسته باد

جشن سپند تیرگان

تیرگانبنام خداوندِ باران و رود / ز یزدان و «تِشتَر» بر ایران درود

به دریایِ«فَراخْکَرْت» آن شَهَنْشَه / همانْ «تیشتَرْ» همآوَردَشْ «اَپوشَه»

هِزاریٖ پا زِ دریا دورَش افکند / سپس آبِ سپندش را پراکند

به یاریِّ اهورا آن همه آب / رها کرده ، همه جا گشته سیراب

به پاسِ کوششِ آن «تیشترِ» گُرد/ به روز و ماهِ تیر، پیر و جوانْ خُرد

به تابستان به هر سالی در آغاز / بگیرند مردمانْ جشنی ، زنند ساز

به روزِ سیزده از ماهِ «تِشتَر» / که باشد نامِ آن یارِ دلاور

بگیرند جشن و برخوانند چکامه / بپاشند آب و دم گیرند ترانه

همه نوشند و در رامشگریها / سپاسِ «تیر» و مزدایِ اهورا

چنین جشنِ پر از استوره و راز / بنامند « تیرگان» آنرا زِ دیرباز

پس از دانستنِ استوره یِ «تیر» / تو را آگه کنم از آرشِ شیر

که او را بود یَک تیرِ سِپَندیٖن / که آن تیرش بُدی پایانِ یک کین
_________________________________________

پس از یورشِ شاهْ افراسیاب / خموشیِ بخت و بلندْ آفتاب

به یاریِّ آن مادرِ خوشْ خَرام / سِپَندارْمَزِ نیکِ فرخنده فام

چنان شد که از بهرِ پایانِ جنگ /یَکی تیر ، بر دارد آن مرزِ تنگ

هر آنجا که آن تیر افتد همان / شود مرز ایران و تورانْ نشان

ز ایران یکی یل شدی نامجوی / همان آرشِ پَهْلَوِ راهجوی

همه نامِ ایران به لب داشتی / به جز مهرِ مردم نپنداشتی

یکی تیرِ افسانه ای بر گرفت / سپندارمز آن تیرْ دادَشْ شگفت

دلاور ز تن کَند آن جامه را / نمود آن بر و کتف مردانه را

بگفتا که من تندرستم به تن / روان و تنم از برایِ مِهَن

چنین گفت و سویِ دماوند رفت / به کَردارِ شیر و چو آهو به تَفت

رها کرد آن تیر را از کمان / به یاریِ باد و خدا بی گَمان

برفت تا که خورد بر درختی بزرگ / به نزدیکِ آمویْ رودِ سترگ

از آن پس شده مرزِ ایرانْ نشان / گرفتند جشنی همه مردمان

به پاسِ چنین رویدادِ گران / و جانبازیِ آرشِ پهلوان

گرفتند مردم چنین جشن را / ورا نام « تیرگان » گرفتند سزا

 

به اشتراک گذاری
Telegram
WhatsApp
Facebook
Twitter

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترین ها
1403-02-07