بازار بزرگ تهران کانون تجاری و اقتصادی تهران و کشور شناخته میشود و اگرچه نسبت به گذشته چهره دیگری به خود گرفته است ولی هستند کسانی که سختیها را به جان خریده و در پیشه خود پایبند ماندهاند.
عباسآباد بازار فرش تهران با سراها و تیمچههای گوناگونی است که در دو گزارش به سرای حریری و رفوگرانی که در این سرا هنوز استوار ماندهاند، پرداخته شدهاست. درباره بیمه، کسادی و یا رونق بازار فرش، سفارشهای داده شده و چگونگی روند کار بافت و رفوگری گفتوگوهایی صورت گرفتهاست.
حیاط سرای حریری سالهای نه چندان دور پر از فرشهایی که در هر سو پراکنده بودند ولی بهتازگی چنان تجارت فرش رکود پیدا کرده که کالاهای بیارزش کشورهای بیگانه جای آنها را گرفتهاست. در اشکوبه دوم سرا هنوز چند تنی سخت کار میکنند و با نوآوری کوشش دارند صنعت فرش را پابرجا نگهدارند.
سرای حریری هنوز مهرازی گذشته خود را دارد حیاطی بزرگ در میانه و پیرامونش حجرهها در دو اشکوبه. حجرههای اشکوبه دوم با راهروهای باریک و در و پنجرههای چوبی نشان از دیرینگی سرا را دارد.
عبداله چرخانداز در کنار کارهای هنری که آفریدهاست
از بیکاری فرش میبافم تا بیرون نروم و رویدادهای بسیاری را نبینم
عبداله چرخانداز در گوشهای از حجرهاش دارقالی کوچکی روی میزی گذاشته و سرگرم زدن گردههای بسیار ریزی بر روی تارهای دار است. نقشهایی که بر روی این قالیچهها میاندازد بیشتر وام گرفته از گلیم و قالیهای روستایی است؛ رنگ نخها بسیار زنده و زیبا هستند. از او انگیزه پرداختن به چنین بافتی را میپرسیم در حالیکه چهرهاش نشان خورسندی از کارش داشت با لبخند پاسخ داد که از بیکاری فرش میبافم تا بیرون نروم و رویدادهای بسیاری که در جامعه وجود دارد را نبینم. از بامداد تا پسین اینجا کار میکنم. ابزار کارم دار قالی در اندازه کوچک، نخ چله، نخ برای بافت، چاقو، دفع و سیخ برای گذراندن پود نازک و کلفت است.
وی در ادامه افزود: «از هر کجا که گذر میکنم و از هر چیزی عکس میاندازم. یک بار از جایی گذر میکردم و نقشی به دلم نشست و خواستم عکاسی کنم، پروانه ندادند. گمان میکرد طرحش بسیار ویژه است درحالیکه از فرش هیچ نمیدانست و حتا نمیتوانست گرهی بر روی دار بزند، طرح را به یادم سپردم و در زمان دیگری طرحش را کشیدم.
از بیکاری طراحی و نقشهکشی میکنم در خانه به گل و گیاهانم رسیدگی میکنم. نخهایی که بهکار میبرم صد در صد کتان و پنبه هستند. گاهی سه ماه به درازا میکشد تا چله دلخواهم را بیابم زیرا اکنون برای چله، نخ پلیاستر بهکار میبرند.»
عبدالله چرخانداز نمونههایی را که در اندازههای گوناگون بافتهبود به ما نشان داد و گفت: «نخ برخی از این بافتها از بافتهها و گلیمهای کهنه و فرسوده است. نخها را شکافته و باز میکنم، پس از شستشو دوباره گلوله میکنم و برای بافتم بهکار میبرم.»
بیمه رفوگران و بافندگان قالی
وی از 9 سالگی در این حرفه سرگرم کار است و هنگامی که نخستین دستمزدش را پدرش به وی داد، ماهیانهاش قطع شد. روزی 5 ریال دستمزد از پدر میگرفتهاست.
این بافنده از سختیهای بیمه گفت: «25 سال خودم بیمه پرداخت کردهام از هنگامی که طرح احمدینژاد آمد به من هم گفتند شما هم به این طرح بپیوند، هنگام اقدام برای بیمه گفتند شما رفوگر نیستید. به آنها گفتم شما هیچ پرونده مرا باز نکردهاید؛ من آزمون هم داده و پذیرفته شدهام تا توانستهام به این مرحله برسم. بسیار ناراحت شدم بههمینروی رها کرده و برگشتم.»
تاکنون کسی نیامده تا حال ما را بپرسد!
علی اکبرزاده بسیار افسرده دستهایش را در جیب کرده و نمیخواست با ما گفتوگو کند با رایزنی چرخانداز آغاز سخن کرد: « سود این سخنان چه خواهد بود؟ تاکنون کسی نیامده حال ما را بپرسد و ببیند که این صنعت در چه وضعیتی است! 22 سال خودم را بیمه کردم. اکنون با طرح جدید بدون آنکه پرونده ما را بررسی کنند، هر بار میآیند ببینند ما چه کاری میکنیم و هر بار با بهانههای گوناگون میخواهند ما را پس بزنند. به من میگویند چرا مغازه برای پدرت است؟ پس نمیتوانی بیمه شوی!
ما که از نخست خورسند به چنین کاری نبودیم، خودشان پیشنهاد دادند! حال که ما پیش آمدهایم چرا اینگونه برخورد میکنند؟ اگر چه اتحادیه ما را نمیپذیرند؛ برای بیمه که میرویم و همه کارهایش را انجام میدهیم در نهایت میگویند از اتحادیهات نامه بیاور! همه کارهایشان برای آزار رساندن به صنعتگران است. اگر این صنعت تا کنون ماندگار شده برای این است که ما از گذشته پساندازی داشتیم.»
حاشیه برگردان گونهای از رفوکردن قالیچه است
اکبرزاده بسیار ریز رفوگری میکند بالای نود رج است و بیشتر بر روی قالیهای اصفهان است. برخی از فرشها حاشیه برگردان شده یعنی نخست گرههای قالی شکافته شده و تنها چله برجای میماند و دوباره بخش شکافته شده را گره میزند و این کار هر کسی نیست مگر آنکه زبردست باشد. وی در ادامه سخنانش گفت: «در گذشته از امریکا فرش میآوردند و درخواست میکردند گلهای ریز قالی برداشته شود و یا زمینه رنگ دیگری داشته باشد. همه زمینه را میشکافتیم و رنگ دلخواه مشتری را برایش دوباره گروه میزدیم گاهی قالیها بزرگتر از بیست متر میشد.»
وی که کمی از حالت گرفتگی بیرون آمدهبود بیشتر برایمان گفت: «یکی از فرشهایی که آورده بودند برای یکی از زنهای صدام در کویت بود، اندازه فرش 50 متر بود و از میانه دو نیم شدهبود؛ من برایش جفت زدم. امروز کار بسیار کم شدهاست مگر آنکه از جاهای دیگر فرشی برای مرمت بیاورند یا کسی که فرشباز باشد.
در گذشته هر گاه فرشی آوردهمیشد و باز که میکردیم لذت میبردیم ولی امروز دیگر چنین فرشهایی کمتر دیده میشود؛ مردم کمتر به فرش دستبافت ارزش میگذارند و مسوولان هم پشتیبانی بایسته را از این صنعتِ رو به فراموشی، نمیکنند.»
کنار حجره اکبرزاده حجرهای بهنظر میآمد بسته باشد، عبداله چرخانداز گفت که رفوگرِ این حجره بهنام حمید در را میبندد تا در آرامش گرههایش را بزند. گفته شد قالی از کشور دیگری آورده شده و حمید روی فرش را چنان گره میزند که مانند پشت فرش پرزی نداشته باشد. چرخانداز در این باره بیشتر توضیح داد: «برای چنین درخواستهایی گره فارسی به قالی زده شده و سوزنکاری میشود. استاد زبردستی برای چنین گرهها نیاز است.
برای این کار، قالی نخست با اسید شستوشو میشود که ابلغش بکنند سپس با رنگ گیاهی، رنگ میکنند. برخی پشمها هم خود رنگ هستند مانند رنگ سفید، توسی، قهوهای سوخته، سیاه بور. امریکاییها قالیهای بیرنگ را بیشتر میپسندند.»
قهرمان باباپور، رفوگر و جفت زن فرش
امید به زندگی در بازار کسادی کار
از پنجرههای چوبی بزرگ حجره دیگری مردی با چهره مهربان دیدیم که کاسهای را زیر قالی گذاشته بود و با سوزن و قیچی و نخی در کنارش سرگرم رفو کردن بود. عبداله چرخانداز هنگام راهنمایی به ما گفت که پیرمرد پا و قلبش را جراحی کرده ولی باز سرکار میآید و امید به زندگی دارد. حاج باباپور و آقا قلی پدر من از پیشکسوتان این سرا بودند.
جویای حالش شدیم با مهر ما را پذیرا شد و آغاز سخن کرد: « قهرمان باباپور هستم و 67 سال سرگرم این کار هستم. سالهای نه چندان دور کار رونق بالایی داشت ولی اکنون همه از بین رفتهاست.
پیشتر قالی به همه کشورها مانند ایتالیا، فرانسه، و امریکا صادر میشد ولی اکنون چنین نیست.»
وی در ادامه افزود: « من هم بافنده، هم رفوگر و جفتزن هستم یعنی همه کار فرش را میدانم. هنگامی که قالی چهلمتری پاره میشود، قالیهای دوازده متری و سیمتری را میبرم و با آن جفت میزنم بدون آنکه کوچکترین نشانی از بریدگی و پارگی باشد.
امروز بیشتر مردم فرش ماشینی بهکار میبرند و این نشان از خرد اندک آنها است. هر چه از زمان بهرهگیری فرش ماشینی بگذرد از ارزش آن کاسته میشود ولی قالی دستبافت ارزش بیشتری پیدا میکند، اینگونه هم از فرش بهره بردهاند و هم درآمدی به دست آوردهاند.
افغانها برخی قالیها را به نام خاکی، بسیار ارزان خریداری کرده به افغانستان میبرند و پس از شتوشو و رنگ بهنام خودشان و بهای بالا به امریکاییها میفروشند. در حالیکه اگر این کار در ایران صورت بگیرد هم درآمدزایی و هم کارآفرینی بهدنبال دارد.»
پیوند تجاری با کشورهای دیگر انگیزهای برای کارآفرینی
باباپور از دوران کودکی خود برای ما گفت: «پدر من معمار بود ولی در زمان کودکی وی را از دست دادم. نخست در اردبیل زندگی میکردیم برای گذران بهتر زندگی به تهران آمدیم. در گذشته کسی توجه چندانی به دبستان نداشت و کودکان از کودکی سر کار میرفتند تا حرفهای را برای آینده زندگی خود برگزینند.
من نیز برای کار به مکانیکی رفتم از آنجایی که همیشه روغنی میشدم، رها کرده به سوی فرشبافی آمدم. بهگمانم اگر در مکانیکی میماندم اکنون پولدارتر بودم.
در 15 سالگی از بافت فرش به مرمت فرش روآوردم و تا امروز سرگرم این کار هستم. چندین بار امریکاییها و فرانسویها از من درخواست کردند برای همکاری به کشورشان بروم ولی نپذیرفتم. اکنون هم پشیمان نیستم.
خانهنشین نیستم چه کار باشد یا نباشد از بامداد تا پسین اینجا میآیم زیرا باور دارم بیکاری و خانه نشستن آدمی را از کار میاندازد.»
باباپور باور دارد اگر پیوند تجاری ایران با کشورهای دیگر بیشتر شود اوضاع اقتصادی بهتر خواهد شد و کسانی که بیکار شدهاند ولی شیفته کارشان هستند به درآمدزایی میرسند از سوی دیگر بسیاری از مشکلات کنار زده خواهد شد.
در دو گزارش کوشش شد تا هنرمندان و صنعتگرانی را بشناسانیم که با همه سختیهایی که وجود دارد با شیفتگی به کار خود ادامه میدهند و امید دارند روزی به سامانی گذشته خود باز خواهند گشت.
این پرسش وجود دارد آیا با گسترش روزافزون برجهای تجاری و وارد کردن کالاهای کشورهای بیگانه و گرایش بیشتر مردم به مصرفگرایی، میتوان امیدی برای بازگشت دوباره صنعتگران به صنعت دیرپا ولی از یاد رفته، داشت؟ آیا مردم این سرزمین هنوز به هنرهای اصیل ایرانی و شناخته شده در جهان علاقهای دارند؟
مردم این دیار که همواره پیوند تنگاتنگی با هنر داشته و در جای جای زندگی خود نشانههایی از دست ساختههای هنرمند به چشم میخورد، میتوانند با پشتیبانی درست خود انگیزهای برای زنده کردن هنرهای اصیل ایرانی از یاد رفته باشند؟
حمید در حال زدن گره فارسی با قالیچه
رفوهای ریزی که روی قالیچه صورت گرفته و هیچ آشکار نیست
جفت کردن گلی از قالیچهای دیگر
تکه قالیهایی که بهم جفت شدهاند
باباپور با ساخت داری قالی بزرگی که در فرتور دیده میشود، با بافت فرش به این بزرگی، جفتی به فرش دیگر زدهاست
بخشی از قالی که رفو شدهاست
حجرهها با درها و پنجرههای چوبی و راهروهای باریک
ابزار کار قهرمان باباپور
گاهی برای رفو کردن بافتههای فرسوده را میشکافند و تنها نخ چله میماند و سپس با ریزبینی بسیار و گزینش نخی شایسته بافت را دوباره میبافند
دستبندهای گلیمی که چرخانداز بافتهاست
قالیچههای ریز بافت و نقشی که عبداله چرخانداز بافته است
فرتور از مارال آریایی است.
0114