آیین بزرگداشت زندهیاد حسن مقدم بهعنوان یکی از پیشگامان عرصه نمایشنامهنویسی مدرن کشور با همیاری سازمان جهانی ایکوم و دانشگاه تهران در گنجخانه مقدم برگزار شد.
بهروز محمودی بختیاری به کرنش زلزلهزدگان و جانباختگان در کرمانشاه از باشندگان خواست یک دقیقه برخاسته و سکوت کنند.
پس از آنکه حریری فرنشین گنجخانه مقدم به باشندگان خوشآمدگویی کرد، دکتر احمد محیط طباطبایی سرپرست ایکوم سخنرانی خود را آغاز کرد وی با اشاره به ارزش کار محسن مقدم در گردآوری آثار تاریخی نیاکان و پیشکشی خانه مقدم به دانشگاه تهران در ادامه افزود: «در سده سیزدهم خورشیدی پس از شکست در ترکمنچای دیگرگونیهای بزرگی به ویژه روزگار ناصری در ایران رخ داد که آغاز دوره بسیار مهم و ویژهای در فرهنگ و تاریخ اجتماعی و ادبی ما بهشمار میآید. در این دوره واژه «تجدد» بسیار به کار میرود، تجدد در ذات خودش امر بسیار نیکی است؛ همه چیز تجدید میشود تا بتواند به زندگی گذشته خود ادامه دهد.
موضوعی که جای ناخورسندی و نقد داشت گونهای ریشهکن شدن (:استیصال) و از روزگار جدا شدن بود. جامعه مستاصل که گمان میکند ملتی که در وضعیت آن روز قرار گرفته، خودِ آن هویت طبیعی و تاریخی کشور است یعنی اگر سرزمین من مانند اروپا بود بیگمان مانند آنجا سرسبز بود و ما هم حوزه دیگری پیدا میکردیم و یا اگر رفتارهای ما شکل دیگری داشت آن استیصال بهوجود نمیآمد. ولی واقعیت امر این است که ما در همین سرزمین خشک، کویری، کمآبی و سختیها بزرگترین و شکوفاترین تمدنها را شکل دادیم که اتفاقا «جعفر خان از فرنگ برگشته» توجه و تفاوت بین تجددگرا و یک مستاصل و از عصر دور شده را به تصویر میکشد؛ جامعهای که بخواهد به سمت پیش و آینده حرکت خود حرکت کند، چگونه بدون کوچک شمردن گذشته، آینده بهتر را مورد توجه خود قرار دهد.»
دکتر بهزاد محمودی بختیاری، زبان شناس و دانشیار پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران
دهه 1270، دهه شگفتانگیز!
دکتر بهروز محمودی بختیاری مجری این آیین، دهه 1270 خورشیدی را دهه شگفتانگیز خواند: «پدیداری شخصیتهای اندیشمند و تاثیرگذار مانند «حسن مقدم» که در سال 1277 زاده و در سال 1304 درگذشت، «رضا کمال نامور به شهرزاد» در سال 1277 چشم به جهان گشود و سال 1316 به جان خود پایان داد، سال آینده هر دو 120 ساله میشوند؛ امیدواریم حریری فرنشین گنجخانه مقدم سال دیگر بزرگداشتی برای این دو برگزار کند. میرزاده عشقی نیز در سال 1277 زادهشد و 1309 نیز کشته شدهاست. شگفتا از این سه نخبه و شگفتا از این همه جوانمرگی که باور کردنی نیست نیروهایی به این توانایی، جوان که جامعه از دست دادهاست. اگرچه صادق هدایت در 49 سالی به زندگی خود پایان داد ولی در سیستمهای رایج جهان، جزو جوانمرگان بهشمار میآمد و این جزو آسیبهایی ما است.»
«جعفرخان از فرنگ برگشته» جزو آثار شناخته شده حسن مقدم است و از آثار دیگر وی میتوان به «ایرانی بازی»، «حکایت»، «هندوانه»، «نرگس، زن حاجی» و «شاهزاده خانوم و حاجی» اشاره کرد که در ادامه بختیاری داستان کوتاه «حکایت» به نویسندگی حسن مقدم را مورد بررسی قرار داد: «حکایت داستان کوتاه 1250 واژهای است که حسن مقدم پیشگامتر از دیگران به آن پرداختهاست البته استاد نوروز پینهدوز نمایشنامه فارسی گفتاری نوشته است ولی «حکایت» نخستین داستان فارسی گفتاری که ادعای نمایشنامه را هم دارد و به فارسی گفتاری تهرونی نوشته شدهاست.
تاکنون داستان «علویه خانوم» صادق هدایت نوشته شده در سال 1322 به عنوان نخستین متن فارسی گفتاری به گونه داستان برشمرده میشد در صورتیکه پایان داستانِ حکایت «علی نوروز، شعبان 1341، برابر با اسفند 1301» امضا شده است.
داستان بدون درنگ با گفتوگو آغاز میشود و تا پایان همانگونه پیش میرود؛ دوتا شرح صحنه دارد که بسیار مهم است زیرا نخستین باری است که در یک داستان نمایشی به آشکارا مکان بیان میشود. خیابان جلیلآباد تهران که امروز با نام خیام میشناسیم بین خیابان سپه ( خیابان امام خمینی) و شوش؛ دیگری خیابان مریضخانه که در زمان قاجار نامیده میشد زمانی باغشاه سپس سپه و امروز خیابان امام خمینی نام دارد. درواقع داستان در همسایگی همین خانه صورت گرفتهاست.
واژهها گویش تهرانی دارد مانند چارقت به جای چارقد، گاب به جای گاو، با کسی شناخت بودن بهجای با کسی آشنا بودن، بدتر از این بود که عقدش نمیکرد بهجای کاش عقدش نمیکرد.»
اسماعیل جمشیدی روزنامه نگار
خرج عروسیاش از نگارش گزارش گنجخانه مقدم تامین شد!
اسماعیل جمشیدی خبرنگاری که در دوران جوانی گزاراشات بسیاری از مقدم و خانه او نوشت. بنا به سخنانش چنان گزارشهایش برای خوانندگان گیرا بود که دستمزد نوشتن گزارشها خرج عروسیاش را درآورد. وی اشاراتی به خاطراتش در این خانه کرد و گفت: «در چند گامی همین جایی که گرد آمدهایم، بنایی اشرافی احتسابالملک قرار دارد که در آن، دو انسان فرهیخته و تاثیرگذار هنر و ادبیات معاصر و یک اثر نمایشی، نخستین نمایشنامه مدرن ایرانی، «جعفرخان از فرنگ آمده» زاده شدهاند.
با پروفسور گریشمن در همینجا درباره ارزش تاریخی اشیایی که در این موزه گردآوری شده، سخن میگفتیم. بانو «سلما» مرا بهعنوان نویسندهی گزارشها و گفتوگوهای چاپ شده در مجلههای دهه 40 به پروفسور شناساندهبود و وی با لبخندو فارسی قابل درک گفت«براساس آنچه» که شما درباره این «گنجخانه» نوشتهاید، حسن مقدم نقش اساسی در پدید آمدن داشتهاست.»
دکتر مجید سرسنگی معاون فرهنگی دانشگاه تهران
تربیت نسلهای فرهنگی با تاثیر از داشتههای فرهنگی
دکتر مجید سرسنگی معاون فرهنگی دانشگاه تهران با اشاره به تاثیرگذاری حسن مقدم بر ادبیات نمایشی ایران، گفت: «نمایشنامه جعفرخان از فرنگ آمده در مراحل آغازین پیدایش ادبیات نمایشی بود و آزموده چندانی وجود نداشت. برخی از نویسندگان با نوشتن آثار بسیاری ماندگار میشوند ولی حسن مقدم با همین یک نمایشنامه در تاریخ ماندگار شد.»
وی بر آموزش فرهنگی نسل جوان پافشاری کرد: «اگر تربیت درست باشد انسان نه تنها در زمان زندگی خودش حتا پس از درگذشتش در فضای فرهنگی جامعه تاثیرگذار خواهد بود. ما امروز بیش از هر زمان دیگر در جامعه نیاز به تربیت درست نسل جوان داریم و اگر امروز فرزندانمان را با تاریخ و میراث فرهنگی آشنا نکنیم بیگمان در آینده فضایی سرشار از پوچی داشته و چیزی برای بالیدن نخواهیم داشت.»
سرسنگی تنها تکیه کردن به گذشته را کار جهان سومی خواند و افزود: « همواره مینشینیم و مرتب میگوییم هنر نزد ایرانیان است و بس! ولی کشورهای توسعه یافته با نگاه به گذشته، حال را ساختهاند و امروز را بهگونهای میسازند که آینده بهتری پیش رو داشته باشند.»
وی در دنباله سخنانش افزود: «امروز هنگامی که میخواهیم درباره حوزه ادبیات و نمایشنامهنویسی کشور مثالی بزنیم ناچار هستیم به چند دهه پیش بازگردیم و این نشانگر فاصله بالای تربیت نسل امروز و گذشته است که برای آینده خوب نیست.
ایران در آینده برای رسیدن به سربلندی و افقهای بازتر چاره ندارد جز اینکه نسلهای فرهنگی و فرهیختهای را با تاثیر از داشتههای فرهنگی گذشته خود برای آینده تربیت کند.»
بیمهری روشنفکران با حسن مقدم
سخنران دیگر این برنامه، مسعود کوهستانینژاد بود که به بررسی چگونگی برخورد و رفتار ایرانیان بهویژه روشنفکران و هنرمندان ایرانی با حسن مقدم در دو نوبت حضورش در تهران به صحبت پرداخت و اینکه چرا حسن مقدم همواره به دور از کشور فرستاده میشد.
دکتر اردشیر صالح پور، پژوهشگر و نمایشنانه نویس
نوگرایی در ادبیات نمایشی
با گشایش تالاری ویژه به نام «حسن مقدم» در گنجخانه مقدم، میتوان آن را بهنوعی «تماشاخانه موزه» خواند که خانه مقدم هم بهعنوان گنجخانه و هم تماشاخانه بهشمار آید. دکتر اردشیر صالحپور نوگرایی در ادبیات نمایشی ایران را به چالش کشید و گفت: «پیشینه تیاتر به 150 سال پیش بازمیگردد که پیشرفت آن ناشی از بنمایههای ادبی پربار این سرزمین کهن است به گفته ارستو نمایشنامه در مرحله نخست ژانر ادبی است سپس به تیاتر و به اجرا درمیاید.
روز تیاتر در ایران برابر با پدید آمدن مهستان (پارلمان)، مشروطیتخواهی و مدرنیته بود و به بیانی دیگر روشنفکران سوغاتی را به ایران آوردند که همانا تیاتر بود. میرزا محمد طباطبایی نایینی وکیل دوره دوم مجلس مشروطیت میگفت هر کشوری برای پیشرفت خود باید به سه گزینه توجه داشته باشد «روزنامه، مدرسه و تیاتر». تیاتر نقد و تحلیل اجتماعی است؛ مکاشفهای است آشکارا و رویاروی با تماشاچیان، پدیدهای در برابر خودکامگی. احمد شاملو گفته تیاتر آیینهای در برابر آیینهات میگذارد تا از تو ابدیتی بسازد.»
وی در دنباله سخنانش افزود: «جریان تیاتر در ایران آغازی توفنده داشت و از همان آغاز راه خود را با مطربی و سرگرمی جدا نمود و به نقد و تحلیل به مناسبتهای اجتماعی و ساختار خودکامگی روی آورد اما کمابیش ساختار کمدی را هم رعایت میکرد.»
صالحپور از سایت فرهنگی در تهران گفت: «اگر کاخ گلستان را بهعنوان کانون هنر و ادبیات نمایشی بهشمار آوریم یک راستهاش خیابان علاالدوله (فردوسی امروزی) است که نخستین تماشاخانه خصوصی مانند انجمن نخوت شکل کرد؛ راسته دیگر هم سوی لالهزار میرود که پایگاه تیاتر ایران و تماشاخانههای عدیده است. راسته جدیدی دیگری هم بهنظر میاید باید با حسن مقدم و خیابان سپه تعریف کنیم.»
وی برداشتی دیگرگونه از نمایشنامه جعفرخان از فرنگ آمده داشت: «پیشبینی حسن مقدم چندان بیراه نیست. زیرا امروز دوباره جعفرخانه به فرنگ رفته و اینبار با مدرک آمدهاست، اکنون سراغ وزیران، وکیلان، و دولتمردان جامعه میرود و متوجه میشود که همچنان فضا هرج و مرج است. درخواست کنندگان کار، تخصص دیگری دارند ولی به کار دیگری گمارده میشوند. جعفرخان ادعا میکند دکترا شیمی دارد ولی در واگنخانه به کار گرفته میشود، دانشآموخته ماهیگیری و شنا به انیستیتو پاستور فرستاده میشود.»
صالح پور در پایان سخنانش گفت: «هنگامی که پزشکان به حسن مقدم گفتند دیگر مجالی ندارد، افسوسش بیشتر از آن بود که چه داستان و چه نمایشنامهها چه طرحهای ننوشته و انتشار نیافته را به سامان نرساندهاست؛ چه امیدهایی را که بر خاک سرد خواهد گذاشت. رفت و به گفته «هملت» در اثر «شکسپیر» سه چهارم گورش را حسرت و آرزوهایش پُر خواهد کرد.»
زندگی سخت حسن مقدم
حسن مقدم فرزند محمدتقی احتسابالملک در سال 1277 خورشیدی در مجموعه کاخهای ارک تهران چشم به جهان گشود. نخستین دبستان وی، «تربیت» نام داشت. ده ساله بود که وارد دبستان آلمانیهای تهران شد و پس از آنکه پدرش مقام وزیر مختاری ایران در سوئیس را به دست آورد او را همراه خود برد و همانجا سرگرم دانشآموختن شد. وی در همان زمان با پیوند انجمنهای هنری و آشنای با هنرمندان نامدار هنر ذاتی خود را شناخت و زبان فرانسه را به نیکی آموخت و در نشریات به زبان فرانسوی مینوشت.
مقدم در سال 1298 به تهران بازگشت ولی پس از چندی به عنوان وابستهی سفارت به استانبول رفت و سرگرم کار شد. در دوسالی که آنجا بود نخستین داستان خود با نام «هندوانه» را نوشت.
میانه سال 1300 خورشیدی به ایران بازگشت و پس زمان کوتاهی که در تبریز بود به تهران آمد. پس از 16 ماه آثار گونانگونی مانند نمایشنامه، داستان، نقد ادبی و هنری را پدید آورد و در همین زمان نمایشنامه «جفرخان از فرنگ آمده» را نوشت که فروردین 1301 در سالن گراند هتل اجرا و همان سال منتشر شد. این اثر به «مادام وارطوطریان» پیشکش شدهاست. حسن مقدم در شکلگیری «انجمن ایران فردا» نقش بهسزایی داشت.
وزارت خارجه در سال 1301 دوباره حسن مقدم را به ماموریت اداری به نمایندگی ایران در مصر برگزید که دو سال به درازا کشید. در تابستان 1304 حسن مقدم به انگیزه دچار شدن به بیماری سل، برای درمان به آسایشگاهی در «لوزان» سوئیس رفت که برآیندی نداشت و در 22 آبان 1304 در سن 27 سالگی درگذشت و در لوزان نیز به خاک سپرده شد.
خود در یادداشتهایش درباره نزدیک شدن به مرگ و حس آن زمانش مینویسد: «نمیدانم چرا باز علاقهمند به زندگی شدهام و برای آینده خود نقشهها در سر دارم. کشورهای دیدنی زیادی است که ندیدهام، سازهای دلپذیر زیادی است که هنوز به آن گوش نکردهام. انسانهای زیادی وجود دارند که هنوز عاشقشان نشدهام. داستانها و نمایشنامههای زیادی است که هنوز ننوشتهام، ملت دردمند و بدبختی دارم که هنوز کاری برای نجاتشان نکردهام. نه، من جوان بدبختی هستم. بدبخت! بدبخت!»
حسن مقدم نویسندهای بود که هرچند بخش زیادی از عمر کوتاهش را خارج از ایران گذراند، به ایران و اتفاقات آن نگاهی اصلاحگرانه داشت؛ مانند نگاه بخشی از پسرانِ پدرانِ صاحبمنصب قاجاری که میخواستند ایران دیگری بسازند.
مقدم در همان روزهای پایانی زندگیاش ناگهان هوس غذاهای ایرانی کرد. در حالی که پسر در حال مردن بود پدر سرگرم آشپزی شد. آخرین خواسته او در آخرین روز قبل از مرگش نان سنگگ بود که امکان تهیهاش وجود نداشت. آثار بسیار دیگری که او آنها را به فرانسه نوشت هنوز در ایران ترجمه نشده است.
در پایان همایش «غریبهای در وطن» سالن حسن مقدم به عنوان نمایشخانه گشایش یافت و بخشی از نمایشنامه «جعفرخان از فرنگ آمده» با نقشخوانی سارا الهیاری، سحر حقشناس، فرزام رنجبر، رضا غیور، پدرام محمدی با هدایت رحمت امینی، دستیار کارگردانی زهره شفیعی و به سرپرستی علی بهرامی و به طراحی امیر فرهمند اجرا شد.
یک دقیقه سکوت برای جان باختگان زلزله کرمانشاه
دکتر حریری سرپرست گنجخانه مقدم
دکتر احمد محیط طباطبایی، فرنشین ایکوم
مسعود کوهستانی نژاد
اجرای بخشی از نمایشنامه «جعفرخان، از فرنگ آمده»
نمایشگاهی از نگارههای حسن مقدم در گنجخانه مقدم
بخشی از زیباییهای خانه مقدم
فرتور از مارال آریایی
کد0114
یک پاسخ
روانشان شاد افتخار میهن استاد حسن مقدم کاش بیشتر هازمان اینگونه مشاهیر رو معرفی کنن که در راستای خدمت به میهن تلاش فراوان انجام دادند روان پاکشان شاد و یادشان گرامی باد