«از هفت سالگی میخواندم و از سال 1345 ساز گوپوز را به دست گرفتم و پس از گذراندن چهار سال دورههای آموزشی نزد استادان، آغاز به خواندن در برنامهها کردم. اکنون مردم من را دوست دارند. مردم، قلب عاشق هستند و من میدانم هر کسی با کدام آهنگ شاد میشود، چون هر کس آهنگ ویژهی خود را دارد. خود من هم عاشق هستم، از ساعت 9 بامداد آغاز به خواندن میکنم تا 8 شب. من عاشق مردم و میهنم هستم.»
برایم جالب بود که توانستم با یکی از عاشیقهای این منطقه گفتوگو کنم، هرچند کوتاه! آخر عاشیقها هم دارند کمرنگ میشوند. او عاشیق «ولی» بود که با 73 سال سن برای مردمی که به گردنهی حیران میآمدند، آواز میخواند و این سرآغاز سفر به آذربایجان و استان اردبیل بود. چرا که ایرانیها در واپسین روزهای اسفندماه، در میان روزهای پرکار، به این میاندیشند که روزهای تعطیل در نوروز را به سفر بروند. سفرهایی که هیاهوی زیادی را برای گردشگران نوروزی به همراه دارد و از جنس مهر به میهن است. هر چند که برخی، سفر به کشورهای دیگر را برمیگزینند اما بیشتر گردشگران نوروزی از شهرها و روستاهای ایران دیدن میکنند….
آنچه در بالا آمده بخشی از نوشتار «آذربایجان، شکوه جان ایران» است که در رویهی مردم امرداد 361 چاپ شده است.