روزنامهی اطلاعات در ویژهنامهی نوروزی خود که دوشنبه، ۲۴ اسفندماه ۱۳۹۵ خورشیدی به چاپ رسید، گفتگویی با دکتر فرزانه گشتاسب، دارای دکترای فرهنگ و زبانهای ایران باستان انجام داده است. این گفتوگو که از سوی وجیهه تیموری انجام شده به واکاوی نمادهای اساتیری نوروز و پیوند چهار آخشیج(:عنصر) با یکدیگر میپردازد. در زیر متن کامل این گفتوگو را میخوانید:
1- ریشه و قدمت جشن نوروز را مربوط به چه دورانی میدانید و چگونه استدلال میکنید؟
به عقیده من نوروز، از آن جشنهایی است که به یک ملت خاص یا یک دورهی خاص تعلق ندارد، به این معنی که نوروز یک جشن فراتاریخی و فراملیتی است. یکی از مهمترین و الهامبخشترین موضوعات برای انسان، از زمانی که در جستوجوی چیستی و چرایی هستی خود بوده، طبیعت بوده است و مهمترین اتفاقی که در طبیعت رخ میدهد و توجه هر انسانی را به خود جلب میکند، رویش مجدد و سبزشدن دوبارهی حیات، پس از یک دورهی سرما، مرگ و خاموشی است. در متون اوستایی نامی از نوروز نیامده است، اما در متون فارسی میانه اشاراتی به این جشن کهن شده است. کتاب نیرنگستان قدیمیترین نوشتهای است که از نوروز بزرگ به نام «روزِ خرداد… روزِ سال» یاد کرده است. در کتاب سوم دینکرد، بندهش، گزیدههای زادسپرم و دستنویسی پهلوی به نام «م. او 29» نیز از نوروز به عنوان جشنی کهن یاد شده است.
به نظر میرسد در ایران باستان اقوام و ادیان مختلف نوروز را برگزار میکردند و زردشتیان هم با نام رپیتون و جشن رپیتون، «روز اورمزد و ماه فروردین» یعنی آغاز بهار را جشن میگرفتند. رپیتون نام ایزدی است که بنابر اساطیر زردشتی در آغاز زمستان بزرگ به اعماق زمین سفر میکند تا گرما و حیات را در ریشههای درختان و آبهای زیرزمینی حفظ کند و پس از پایان زمستان پنج ماهه، در نخستین روز فروردین مجددا به روی زمین بازمیگردد. این اسطوره در کتاب بندهش آمده است و به نظر من جشن رپیتون به عنوان جشن آفرینش آتش و در ادامه شش جشن گاهنبار، که برای بزرگداشت شش آفرینش دیگر بوده است، برگزار میشده است.
2- با توجه به پژوهشهایتان کمی دربارهی سبزه، میرنوروزی، عدد هفت و سیزده و زیرساختهای باستانی آن ها توضیح دهید.
جشنها و مراسمی چون نوروز که با یک پدیدهی طبیعی گره خوردهاند، همیشه و در همهی دورهها متعلق به همهی مردم بودهاند نه یک دین و فرهنگ خاص. نمونهی دیگر آن آتشافرزوی در میانهی زمستان است و یا جشنهایی که برای کاشت و برداشت محصول در تمام دنیا برگزار میشده است. ویژگی این جشنها آن است که به جز یک فلسفهی مشترک برای برگزاری آن جشن، نکات مشترک بسیاری را حتی در ظاهر برگزاری مراسم بین اقوام گوناگون میتوان پیدا کرد. این موارد که نام بردید یعنی سبزه، عدد هفت و میرنوروزی از زمرهی همین اشتراکات است. در دیگر فرهنگهای باستانی نیز، رابطهی بهارِ طبیعت با اسطورههای سرسبزی و باروری و نمادهای آنها در مراسم کاملاً روشن است؛ اسطورهی ایشتر و تموز در بینالنهرین، اسطورهی آتیس نماد حاصلخیزی و کشاورزی، اسطورهی آدونیس ایزدی که از درخت زاییده شده و ایزدبانو دِمیتِر الههی باروری و بهخصوص نماد گندم، نمونههایی از اساطیری هستند که با باززایی طبیعت پیوند دارند و برای نمونه کاشتن گندم و غلات دیگر در آغاز بهار و انداختن آنها در آب را در آیین ایزد آدونیس هم داریم. عدد هفت عددی مقدس نزد همهی فرهنگهاست و در نوروز معنایی دیگر هم دارد، زیرا نماد آفرینش هفتگانه (آسمان، آب، زمین، گیاه، چارپا، انسان و آتش) در فرهنگ باستانی ایران است. میر نوروزی نیز نماد نیروهای زوالیافتهی طبیعت است که در آغاز بهار دوباره قدرت ازدستدادهی خود را بازمییابند، نماد مرگ و زندهشدن دوباره و بازگشت حیات و جوانی مجدد به جهان است.
دربارهی عدد سیزده باید بگویم بر خلاف نظر عموم مردم در ادیان و فرهنگهای گوناگون، که عدد سیزده را نحس میدانند، در بسیاری از فرهنگهای قدیمی عدد سیزده عددی مقدس است مثلا در فرهنگ مایاها، آزتکها، مکزیک باستان و سنت عبرانی. در ایران باستان هم عدد سیزده در نوشتههای پهلوی آمده است ولی اشارهای به نحس بودن آن نمیشود، مثلا گفته شده است که اگر کسی قصد سفر میکند، پیش از سفر سیزده بار دعای اَهونوَر (ذکری کوتاه از هات بیست و هفتم کتاب یسنا) را بخواند تا سفرش را به سلامت به پایان برساند. دقیقا نمیدانیم نحس شمردن عدد سیزده از چه زمانی و از کدام فرهنگ آغاز و همهگیر شد، چون این امر خاص فرهنگ ایران نیست. بسیاری از هتلهای جهان اتاق شماره 13 ندارند و همچنین ایستگاههای قطار سکویی با شماره 13 ندارند و مردم با لغو سفر خود در روز سیزدهم و یا قرارهای بازرگانی خود در این روز سالیانه ضرر و زیان بسیاری را متوجه دولتها میکند. احتمال دارد تعبیر عدد سیزده به عنوان عددی بدشگون به فرهنگ مسیحی و سیزدهمین نفر از حواریون او مربوط باشد که سبب مرگ آن حضرت شد؛ نمیدانیم. به هر حال در ایران هیچگاه سیزده عدد نحسی نبوده است. روز سیزدهم هر ماه «تیر» نام دارد و جشن تیرگان در سیزدهمین روزِ تیرماه، جشنی بسیار بزرگ و مهم است که بجز زردشتیان هنوز نزد اقوام دیگر ایرانی نیز زنده است و برگزار میشود، مانند «تیرماه سیزه شو» در آمل و «تیرما سینزه» در تنکابن. در ایران باستان نیز چون کبیسه را پس از صدوبیست سال به صورت یک ماه به آخر سال اضافه میکردند، سال سیزده ماههی صدوبیستم، سالی بسیار مبارک و خوشیمن بوده است.
3- آیا نشانگان جشن نوروز در طول زمان و دوره های مختلف تغییر کرده اند یا خیر؟
هم اکنون در گوشه و کنار ایران سفرههای نوروزی با رنگ و بوی مختلف برگزار میشود و تردیدی نیست که برخی ویژگیهای مراسم نوروز در طی زمان و در بین اقوام مختلف تغییر کرده است. در یکی از روستاهای شیراز سفره هفت میم برای نوروز میگسترند و بر آن مرغ و ماهی و مسقطی و مویز و… میگذارند. سفره هفت شین هم که معروف است. در بسیاری مناطق بر سفره نوروزی چیزهایی قرار میدهند که نه با سین و نه با شین شروع نمیشود، ولی از ضروریات سفره است مانند آب و آیینه و چراغ روشن.
سفرة اصیل و قدیمی نوروزی زرتشتیان كه یکی از قدیمیترین سفرههای نوروزی است، نه هفت سین است، نه هفت شین و نه هفت میم، بلكه مانند سفرة گاهنبار مجموعهای از نمادهای هفت امشاسپندان و هفت آفرینش خداوند است. آیینه، چراغروشن، قندسبز، گلدانی پر از شاخههای همیشهسبز مانند مورت و سرو، یك كاسه پر از آب كه روی آن برگهای آویشن ریختهاند و در آن یك انار سكهزده انداختهاند، یك كاسه میوههای خشك مانند انجیر، برگة هلو، آلویخشك و . . . که سه روز در آب خیسانده شده است، یك كاسه پالودة سفید، یك كوزة سفالی نو پر از آب كه روی دهانة آن یك تخممرغ رنگكرده میگذارند، یك سبد پر از سبزی تازه، یك بشقاب پر از چِنگال (ترکیبی از نان و خرما و روغن حیوانی که با دارچین و چاشنیهای دیگر ورز داده میشود) وكماچ نوروزی كه فقط مخصوص این جشن پخته میشود، یك ظرف سبزه كه معمولاً گندم است، مهمترین لوازم سفره نوروزی زرتشتیان را تشكیل میدهد.
4- از نظر شما کهن ترین و نامیراترین نماد ایرانی کدام است؟ منظورم این است آنچه از عصر اساطیر به عصر مذهب و سپس به عصر خرد رسیده ولی تغییری نکرده است.
به نظر من یکی از مهمترین (نمیدانم که کهنترین هم هست یا نه) نمادهای ایرانی «سفره» است. سفره در فرهنگ ایرانی جایگاه مهمی دارد و دربارهی مفهوم آن باید تأمل بیشتری انجام شود. سفره را نماد دور هم جمع شدن و نزدیکی به فرهنگ کهن هر قوم دانستهاند. ولی به نظر من سفره در فرهنگ ایرانی معنای عمیقتری دارد. قدمت سفره به دوران هندوایرانی میرسد، زمانی که در آیین یَجنَه برای تقدیس آفرینش و پیشکش فدیهها بستری از گیاه میگستردند.
در فرهنگ ایرانی، به نظر من سفره نماد رسیدن از کثرت به وحدت است. ما در سفرههایی که برای بزرگداشت هفت آفرینش میگستریم و سفره نوروزی هم یکی از آنهاست، نماد هفت آفرینش را در یکجا گرد میآوریم تا یادآور این موضوع باشیم که تمام این آفرینش از اصلی واحد سرچشمه گرفتهاند. در یک متن اوستایی آمده است که «اهورامزدا به همراهی امشاسپندان پس از هر مرحله آفرینش، گاهنباری به جای آورد و نامی بر آن نهاد و با امشاسپندان میزد ساخت، پس مردمان نیز باید به همانگونه گاهنبار و میزد کنند». فلسفهی برگزاری جشنهای آفرینش یعنی گاهنبارها و نوروز همین است. در حقیقت ما با گستردن سفره نوروزی و برگزاری مراسم نوروز، اتفاقی را که زمانی در ازل و در آغاز آفرینش افتاده بود، تکرار میکنیم و به یاد میآوریم که همه هستی با همهی گوناگونیاش از اصلی واحد سرچشمه گرفته است.
5- درباره چهار آخشیج در باورهای ایرانی توضیح دهید. به نظر می رسد آب و آتش جایگاه ویژه ای در باورهای ایرانی دارند و باد و خاک به این پررنگی نیستند. آیا درست است؟
چهار آخشیج یا چهار عنصر از دورهی میانه زبانهای ایرانی، در فرهنگ ما مطرح شد و در دورهی ساسانیان در متون مکتوب فارسی میانه نمود پیدا کرد. در متون اوستایی که به دورهی باستانی ایران تعلق دارد، سخن از هفت آفرینش است، نه چهار عنصر. این هفت آفرینش به این ترتیب آفریده میشوند: آسمان، آب، زمین، گیاه، چارپا، انسان و آتش. از میان این هفت آفرینش آب و آتش جایگاهی ویژه دارند و این جایگاه از دوره هندوایرانی مطرح بوده است، یعنی در فرهنگ هندی و متون ودایی نیز دو عنصر آب و آتش در میان آفریدههای دیگر مهمترین جایگاه را دارند، چنان که بزرگترین ایزدان هندی میتره-ورونه به ترتیب با آتش و آب در ارتباط هستند. در آیینهای ایرانی نیز آب و آتش برجستهتر و نمایانتر از آفریدهها دیگر حضور دارند، مثلاً در متون ایرانی از دو نوع سوگند یا «وَر» سخن به میان آمده است که یکی «ورِ آب» است و دیگری «ورِ آتش»، یا در کنار «آتش زوهر» یعنی پیشکش و تقدیس آتش از «آب زوهر» هم یاد میشود. آب و آتش بخشی از وجود پنج آفریدهی دیگر خداوند یعنی آسمان، زمین، گیاه، چارپا و انسان را تشکیل میدهد و شاید ارزش و اهمیت آنها به همین دلیل باشد. در بندهش به پنج آتش اشاره شده که در آفریدههای دیگر وجود دارد، «آتش برِزیسَوَه» آتشِ آسمان و گرودمان (بالاترین مرتبهی بهشت) است، «آتش وازیشتَه» در ابرها وجود دارد و باعث بارش باران میشود، «آتش سپِنیشتَه» بر روی زمین قرار دارد و شامل آتش آتشکدههاست، «آتش اوروازیشتَه» آتش گیاهان است و «آتش وُهو فریانَه» در وجود چارپایان و مردمان است.
6- درباره حضور چهارعنصر در نمادهای مربوط به جشن نوروز و جشن سور (چهارشنبه سوری) چه نظری دارید؟
چنان که قبلا هم اشاره کردم، نوروز جشن آفرینش آتش است و در ادامهی شش جشن دیگری قرار دارد که برای شش آفریدهی دیگر در ایران باستان برگزار میشده است. آتشافروزی در شب نوروز و در سپیدهدم آخرین شب سال قدیم، که هنوز در بسیاری از اقوام ایرانی نیز برگزار میشود، به همین موضوع ارتباط دارد. در ایران باستان و نزد زرتشتیان امروز این جشن پنج روزه را گاهنبار همسپتمَدِم یا پنجه یا فروردِگان میگویند و ابوریحان بیرونی هم به آن اشاره کرده است.
احتمالاً همین آتشافروزی در آخرین شب پنجه بوده است که به صورت آتشافروزی در آخرین چهارشنبه سال حفظ شده و به دورهی کنونی رسیده است. در سنت ایرانی افروختن آتش در آستانهی نوروز، معنا و پیامی داشته است که بیتردید با درک و برداشت امروزی ما بسیار فاصله دارد و این امر به دلیل دور شدن ما از سنتی است که حامل معانیِ آیینها و جشنها است. جشن چهارشنبهسوری که زمانی یادآور جایگاه یکی از مهمترین آفریدههای خداوند بوده است، اکنون به کلی از معنا تهی شده و چیزی نیست جز لحظاتی تفریح و بازی با آتش.
7- هر آنچه خودتان فکر میکنید باید به اطلاع مردم برسد و باور یا برداشت مربوط به آن صحیح شود بفرمایید.
اگر معنا و مفهوم آیین کهن نوروز را درک نکرده باشیم، اینکه سفره نوروزی ما هفت سین یا هفت میم و یا هفت شین باشد به نظر من فرق چندانی نمیکند. سفرهی نوروز سفرهی آفرینش است و یادآور آفرینش هستی است. در دورهی باستان اقوام و ملتهای گوناگون با دیدن سبز شدن دوبارهی حیات بر شاخههای خشک و مردهی درختان، اسطورهی آفرینش و رستاخیز هستی را به بهار طبیعت پیوند زدند. برای انسان مدرن قرن بیست و یکم نیز فهمیدن و معنا کردن اساطیر قدیم و جستجوی مفاهیم در اعماق آیینهایی که برگزار میکند، چندان سخت نیست، اگر اندکی چشمها و گوشهایمان را به دیدن طراوت زندگی بر سرشاخههای سبز بهار و شنیدن صدای باز شدن دوبارهی جوانهها عادت دهیم.